رمان جدید پیج

رمان جدید پیج
(زندگی سخت نیست،در هر حالت🦋🧸)
پارت اول: کاملیا و کوکو🐴❤️
.
.

کاملیا: کوکو آماده ای برای سواری؟(کوکو اسم اسب پرنسس است) بریم که رفتیم......یوهو هورااا.....کوکو بریم تو قصر و یواشکی یکم خوراکی بخوریم
آجوما: آیگووو مگه نگفتم جای اسب توی خونه نیست؟؟؟
کاملیا: کوکو فراررررررررر کنننننننن
آجوما: وایسین ببینم
کاملیا: کوکو به نظرت امروز همون‌طور که آجوما گفت بریم کلاس رقص یا بریم توی جنگل و بدوییم؟........آره دقیقا میریم میگردیم
آجوما: دختره ی کله شق
کاملیا: آجوما خدافظظظظ....بریم که رفتیم آزادانه باشیم
نامجون: پدر چرا باید زورکی با کسی که نمیشناسم ازدواج کنم ؟
پدر نامجون: چون اون دختر یتیمه و تو بلافاصله بعد از ازدواج پادشاه میشی!
نامجون: برام مهم نیست شما ما رو عروسک خیمه شب بازی میدونین؟
پدر نامجون: ما ازت نظر نخواستم پس فقط کارتو درست انجام بده وقتی به دردی نمی‌خوری
نامجون: حالا میبینیم(زیر لب)
کاملیا: کوکو بیا یکم از رودخونه آب بخور منم اینجا میشینم و شیرینی میخورم.....اومممم خوشمزه است
ناشناس: پس پرنسس اینه...هدف پیدا شد!🦋
.
.
.
بچه ها یه رمان از جونگکوک دارم می‌نویسم در مورد فضانوردی و رفتن به فضا هست و هیجان زیاد داره دو پارت نوشتم دادم به کمپانی هم دنبالشونی کنید هم حمایت!!!
@bm_company