ازدواج سوری پارت 56
ازدواج سوری پارت 56
تا ساعت هشت خونه مامان ته بودیم از اون جا زدیم بیرون حرکت کردیم سمت خونه
ـ مامانت واقعا مامان خوبیه
ته ـ بهت که گفتم
در همین حال بودیم که گوشیه ته زنگ خورد هیونا بود جوابشو داد
ویو تهیونگ
گوشیو جواب دادم و گذاشتم رو بلند گو که جریمه نشم
ـ باز چته؟
هیونا ـ از شرکت که انداختیم بیرون زنگم نمی تونم بزنم؟
ـ نه نمی تونی
هیونا ـ نکنه اون زنیکه ات پیشته؟
ـ اتفاقا داشتیم خرابکاری میکردیم که تو مزاحم شدی
هیونا ـ داری بهم خیانت میکنی؟
ـ یه سوال اصن کی ما باهم رابطه داشتیم که من بخوام به تو خیانت کنم؟!
هیوناـ از همون موقع ای که برگه هارو رو امضا کردی
ـ از فردا شریک من نیستی باشه؟
هیونا ـ جرعتشو نداری
ـ فردا میبینیم
هیونا ـ خواهی...
گوشیو روش قطع کردم
ویو ات
ته ـ فردا همچین قرار دادو جلوی چشمتون پاره کردم ورشکسته شدنتون رو میبینم *با داد*
ـ ته اعصبانیتتو رو سر من خالی نکن*با داد*
ته ـ من با خودم بودم نه تو *با داد*
ـ نگه دار پیاده میشم *با داد *
ته ـ ات...*با داد *
ـ گفتم نگه دار*با دادو فریاد *
ماشینو نگه داشت پیاده شدم و رفتم به سمت خونه ی خودمون بغض گلومو گرفته بود نتونستم کنترلش کنم و چشمام شروع کرد به گریه کردن ته افتاد دنبالم
ته ـ ات صب کن
ـ واسه چی باید صب کنم؟ من یه لحظه هم نمیمونم *با گریه*
ته ـ ات ببخشید یه لحظه وایساد
ویو تهیونگ
رفتم جلوش وایسادم، نذاشتم بره
ـ ببخشید نباید سرت داد میزدم
ات ـ تازه متوجه شدی که من هیونا نی....
ویو ات
لباشو گذاشت روی لبام بعد چند دقیقه برداشت
ته ـ متاسفم ات ببخشید
ـ بزار تو بغلت گریه کنم
ته ـ باشه
منو برد تو بغلش کلی گریه کردم
تا ساعت هشت خونه مامان ته بودیم از اون جا زدیم بیرون حرکت کردیم سمت خونه
ـ مامانت واقعا مامان خوبیه
ته ـ بهت که گفتم
در همین حال بودیم که گوشیه ته زنگ خورد هیونا بود جوابشو داد
ویو تهیونگ
گوشیو جواب دادم و گذاشتم رو بلند گو که جریمه نشم
ـ باز چته؟
هیونا ـ از شرکت که انداختیم بیرون زنگم نمی تونم بزنم؟
ـ نه نمی تونی
هیونا ـ نکنه اون زنیکه ات پیشته؟
ـ اتفاقا داشتیم خرابکاری میکردیم که تو مزاحم شدی
هیونا ـ داری بهم خیانت میکنی؟
ـ یه سوال اصن کی ما باهم رابطه داشتیم که من بخوام به تو خیانت کنم؟!
هیوناـ از همون موقع ای که برگه هارو رو امضا کردی
ـ از فردا شریک من نیستی باشه؟
هیونا ـ جرعتشو نداری
ـ فردا میبینیم
هیونا ـ خواهی...
گوشیو روش قطع کردم
ویو ات
ته ـ فردا همچین قرار دادو جلوی چشمتون پاره کردم ورشکسته شدنتون رو میبینم *با داد*
ـ ته اعصبانیتتو رو سر من خالی نکن*با داد*
ته ـ من با خودم بودم نه تو *با داد*
ـ نگه دار پیاده میشم *با داد *
ته ـ ات...*با داد *
ـ گفتم نگه دار*با دادو فریاد *
ماشینو نگه داشت پیاده شدم و رفتم به سمت خونه ی خودمون بغض گلومو گرفته بود نتونستم کنترلش کنم و چشمام شروع کرد به گریه کردن ته افتاد دنبالم
ته ـ ات صب کن
ـ واسه چی باید صب کنم؟ من یه لحظه هم نمیمونم *با گریه*
ته ـ ات ببخشید یه لحظه وایساد
ویو تهیونگ
رفتم جلوش وایسادم، نذاشتم بره
ـ ببخشید نباید سرت داد میزدم
ات ـ تازه متوجه شدی که من هیونا نی....
ویو ات
لباشو گذاشت روی لبام بعد چند دقیقه برداشت
ته ـ متاسفم ات ببخشید
ـ بزار تو بغلت گریه کنم
ته ـ باشه
منو برد تو بغلش کلی گریه کردم
۹.۴k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.