یک شب دلم بهانه ی کرببلا گرفت

یک شب دلم بهانه ی کرببلا گرفت

قلبم شکست و دور و برش را خدا گرفت

پس پا شدم به نیت روضه که ناگهان

دیدم بهشت آمد و دست مرا گرفت

ای زائری که می‌روی آهسته تر برو

شوق غم حسین مرا هم فرا گرفت

اذن دخول خواندم و وارد شدم ولی

دیدم بهشت گوشه ای از عرش جا گرفت

در مجلسی که جای رسولان وحی بود

هر کس نشست خلوت غار حرا گرف
دیدگاه ها (۳)

مشت زینب چانه ودندان دشمن را شکستآبروی کربلا از اعتبار زینب ...

بارالها توراسپاس میگویم؛ برای تمام داده ها ونداده هایت...برا...

امام علی (علیه السلام):أقْبَحُ الْغَدْرِ إذاعَةُ السِّرِّ.زش...

َدعابرای بیماران فراموش نشودپس بگواللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط