فیک جونگکوک: انتقام عشق
فیکجونگکوک: انتقام عشق
part⁴⁶
دختر لبخندی زد
what mine" ممنون "
Jeon" کاری داشتی توی اتاق کنارتم "
what mine" باش "
به داخل اتاقهایشان رفتن
دختر سمت کمد داخل اتاق رفت
بازش کرد
حوله را از کمد بیرون آورد و به سمت حمام رفت
لباسهایاَش را از تنش در آورد و دوش گرفت
بعد چند دقیقه حمام کردن
بیرون آمد
حوله را دور خودش پیچاند و به سمت کمد رفت
لباسی انتخاب کرد و روی تخت انداخت
بدنش را خشک کرد لباسی که انتخاب کرده بود را پوشید
آرایش ملایمی کرد
خودش را برای بار آخر به آینه نگاه کرد و به بیرون رفت
همزمان با آن جئون از اتاقش بیرون آمد
سمت هم رفتن
به چشم های هم نگاه کردن لبخندی زدن
جونگکوک دست دختر را گرفت و به سمت خروجی رفتن
با وارد شدن به بیرون سوز سرد زمستانی به بدنشان خورد
Jeon" گشنته؟ "
what mine" اره خیلی "
Jeon" پس بیا بریم یه چیزی بخوریم "
what mine" باش "
به سمت غذا خوری کشتی رفتن و غذا خوردن
حسابی سیر شده بودن
روی صندلی لم داده بودن، دستشون رو شکمشون بود
نگاهی بهم کردن
از حال هم دیگه خندیدن
روزشون داشت کمکم تموم میشد و به شب نزدیک نزدیکتر میشد
جونگکوک و چهمین، هر دو برای شب لحظه شماری میکردن
دختر منتظر بود تا حرف جئون را بشنود
پسر هم منتظر بود اعترافش را به چهمین بکنه
غروب شده بود
از خلبازی های که کرده بودن خسته شده بودن ولی بازم انرژی دیوونه بازی رو داشتن
ولی تصمیم گرفتن روی صندلی بشین و غروب را نگاه کنن
روی صندلی نشسته بودن
پاهایشان را روی میلههای دور کشتی گذاشتن و به دریا و خورشید نگاه میکردن
غروب داشتنی بود
دختر به خورشید خیره شده بود، لبخند زیبایی روی لب هاش بود
پسر به جای اینکه به خورشید نگاه کنه و از غروب لذت ببره، به دختر خیره شده بود
به چهرهای زیبای دختر نگاه میکرد
به لبخندی که زیباتر اَش میکرد
جئون خیره زیبایی دختر بود
لبخندی روی لبهای پسر نشست
دختر صورتش را سمت جونگکوک چرخاند و باهاش چشم تو چشم شد
چند دقیقهای باهم چشم تو چشم بودن
به چشمهای هم خیره شده بودن
هر لحظه بیشتر از قبل عاشق هم دیگه میشدن
هوا تاریک شده بود
what mine" وقتش شده "
تعجب کرد
Jeon" وقت چی؟ "
what mine" حرفی که میخواستی بزنی، گفتی شب میگی، الان دیگه شبه "
جونگکوک خندهای بلندی کرد
what mine" چرا داری میخندی؟ "
Jeon" خیلی عجولی چهمین "
what mine" خب منتظر حرفتم "
Jeon" میدونم "
دختر هوف بلندی کشید
what mine" حالا کی میخوای بگی "
پسر دوباره خندهای بلندی کرد
what mine" هی "
دختر اخمی کرد
what mine" اصلا میخوای نگو "
دختر دست به سینه شد و به روبهرو نگاهش را داد
Jeon" باشه حالا عصبانی نشو "
نزدیک دختر شد
دستش را روی شون دختر گذاشت
what mine" حالا کی میگی "
دوباره خندید
what mine" من دیگه هیچی نمیگم "
part⁴⁶
دختر لبخندی زد
what mine" ممنون "
Jeon" کاری داشتی توی اتاق کنارتم "
what mine" باش "
به داخل اتاقهایشان رفتن
دختر سمت کمد داخل اتاق رفت
بازش کرد
حوله را از کمد بیرون آورد و به سمت حمام رفت
لباسهایاَش را از تنش در آورد و دوش گرفت
بعد چند دقیقه حمام کردن
بیرون آمد
حوله را دور خودش پیچاند و به سمت کمد رفت
لباسی انتخاب کرد و روی تخت انداخت
بدنش را خشک کرد لباسی که انتخاب کرده بود را پوشید
آرایش ملایمی کرد
خودش را برای بار آخر به آینه نگاه کرد و به بیرون رفت
همزمان با آن جئون از اتاقش بیرون آمد
سمت هم رفتن
به چشم های هم نگاه کردن لبخندی زدن
جونگکوک دست دختر را گرفت و به سمت خروجی رفتن
با وارد شدن به بیرون سوز سرد زمستانی به بدنشان خورد
Jeon" گشنته؟ "
what mine" اره خیلی "
Jeon" پس بیا بریم یه چیزی بخوریم "
what mine" باش "
به سمت غذا خوری کشتی رفتن و غذا خوردن
حسابی سیر شده بودن
روی صندلی لم داده بودن، دستشون رو شکمشون بود
نگاهی بهم کردن
از حال هم دیگه خندیدن
روزشون داشت کمکم تموم میشد و به شب نزدیک نزدیکتر میشد
جونگکوک و چهمین، هر دو برای شب لحظه شماری میکردن
دختر منتظر بود تا حرف جئون را بشنود
پسر هم منتظر بود اعترافش را به چهمین بکنه
غروب شده بود
از خلبازی های که کرده بودن خسته شده بودن ولی بازم انرژی دیوونه بازی رو داشتن
ولی تصمیم گرفتن روی صندلی بشین و غروب را نگاه کنن
روی صندلی نشسته بودن
پاهایشان را روی میلههای دور کشتی گذاشتن و به دریا و خورشید نگاه میکردن
غروب داشتنی بود
دختر به خورشید خیره شده بود، لبخند زیبایی روی لب هاش بود
پسر به جای اینکه به خورشید نگاه کنه و از غروب لذت ببره، به دختر خیره شده بود
به چهرهای زیبای دختر نگاه میکرد
به لبخندی که زیباتر اَش میکرد
جئون خیره زیبایی دختر بود
لبخندی روی لبهای پسر نشست
دختر صورتش را سمت جونگکوک چرخاند و باهاش چشم تو چشم شد
چند دقیقهای باهم چشم تو چشم بودن
به چشمهای هم خیره شده بودن
هر لحظه بیشتر از قبل عاشق هم دیگه میشدن
هوا تاریک شده بود
what mine" وقتش شده "
تعجب کرد
Jeon" وقت چی؟ "
what mine" حرفی که میخواستی بزنی، گفتی شب میگی، الان دیگه شبه "
جونگکوک خندهای بلندی کرد
what mine" چرا داری میخندی؟ "
Jeon" خیلی عجولی چهمین "
what mine" خب منتظر حرفتم "
Jeon" میدونم "
دختر هوف بلندی کشید
what mine" حالا کی میخوای بگی "
پسر دوباره خندهای بلندی کرد
what mine" هی "
دختر اخمی کرد
what mine" اصلا میخوای نگو "
دختر دست به سینه شد و به روبهرو نگاهش را داد
Jeon" باشه حالا عصبانی نشو "
نزدیک دختر شد
دستش را روی شون دختر گذاشت
what mine" حالا کی میگی "
دوباره خندید
what mine" من دیگه هیچی نمیگم "
۹.۴k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.