فیک جونگکوک: انتقام عشق
فیکجونگکوک: انتقام عشق
part⁴⁷
نزدیک دختر شد
دستش را روی شون دختر گذاشت
what mine" حالا کی میگی "
دوباره خندید
what mine" من دیگه هیچی نمیگم "
Jeon" قول میدن بهت همه چیو میگم ولی بعد از شام "
what mine" حالا کردیش بعد از شام؟ "
خندهای کوچیکی کرد
Jeon" خب یکم صبر کن ، من دوماه صبر کردم بعد تو نمیتونی دوساعت صبر کنی "
what mine" دوساعت؟ چخبرته؟ "
پسر خندید
Jeon" یه کوچولو صبر کن "
what mine" ببینیم چی میشه "
Jeon" (ادای چهمین رو در میاره) "
what mine" هی "
Jeon" هی(ادای چهمین رو درمیاره) "
دختر شروع به خندیدن کرد
پسر به خندهای زیبای دختر نگاه میکرد
* وقت بعد از شام
شام خوردن
و روی کشتی قدم میزدن
دختر بیقرار بود
پسر خونسرد
دختر از خونسردی جونگکوک عصبانی شد
سرجاش وایساد
روبه جئون کرد
what mine" شام خوردیم، حالا دیگه بهونهاَت "
پسر با خونسردی تمام
دستش را داخل جیبش کرد
روبه دختر کرد
Jeon" بهونهای ندارم "
what mine" خوبه، پس بگو منتظرم "
Jeon" چی میخوای بگم؟ "
what mine" صبح گفتی شب میگی بعد که شب شد گفتی بعد از شام بعد حالا میگی چی میخوای بگم؟ "
Jeon" منظورت رو نمیفهمم "
what mine" یعنی چی منظورمو نمیفهمی؟ "
Jeon" یادم نمیاد صبح بهت گفتم میخوام حرفی بهت بزنم "
what mine" چی؟ "
پسر خنده ای کرد
what mine" هی مسخره نکن بگو "
Jeon" باش فقط یه دیقه اینجا منتظر بمون "
what mine" یعنی چی زود باش بگو "
Jeon" فقط یه دیقه میخوام یه چیزی بیارم "
هوف بلندی کشید
what mine" باش "
جونگکوک سریع به سمت اتاقش رفت
حلقهای که چهمین پیش جئون گذاشته بود رو برداشت
میخواست این بار واقعی از دختر خواستگاری کنه
میخواست عشق واقعیش رو به دختر اعتراف کنه و این حلقه رو با عشق دست معشوقاَش کنه
سریع جعبهای حلقه رو برداشت
بازش کرد تا مطمعن شه حلقه داخلش هست یا نه
در جعبه رو بست و سریع از پله ها بالا رفت
به سمت جایی رفت که دختر اونجا بود
ولی دختر تنها نبود
کیم پیش دختر بود
کیم تهیونگ
روبهروی دختر ایستاده بود و داشت باهاش حرف میزد
جونگکوک از دور نگاهشون میکرد
عصبانی شده بود
دستش رو مچ کرده و داشت فشار میداد
ولی سعی میکرد عصبانیاَتش رو نگه داره
با قدم ها بلند، سریع و عصبانی به سمتشون رفت
جعبهای حلقه رو داخل جیبش گذاشت
جلوی دختر ایستاد
و روبهروی تهیونگ
چهمین پشت سر جئون بود
دستش رو آروم روی کمر جونگکوک گذاشت
what mine" جونگکوک "
جونگکک عصبانی به تهیونگ نگاه میکرد
آتش عصبانیت توی چشمهای جئون مج میزد
دختر ترسیده بود که نکنه درگیری بدی پیش بیاد
تهیونگ وقتی روی جئون رو دید عصبانی شد
ولی سعی کرد بُروز نده تا روی مخ جئون بره
part⁴⁷
نزدیک دختر شد
دستش را روی شون دختر گذاشت
what mine" حالا کی میگی "
دوباره خندید
what mine" من دیگه هیچی نمیگم "
Jeon" قول میدن بهت همه چیو میگم ولی بعد از شام "
what mine" حالا کردیش بعد از شام؟ "
خندهای کوچیکی کرد
Jeon" خب یکم صبر کن ، من دوماه صبر کردم بعد تو نمیتونی دوساعت صبر کنی "
what mine" دوساعت؟ چخبرته؟ "
پسر خندید
Jeon" یه کوچولو صبر کن "
what mine" ببینیم چی میشه "
Jeon" (ادای چهمین رو در میاره) "
what mine" هی "
Jeon" هی(ادای چهمین رو درمیاره) "
دختر شروع به خندیدن کرد
پسر به خندهای زیبای دختر نگاه میکرد
* وقت بعد از شام
شام خوردن
و روی کشتی قدم میزدن
دختر بیقرار بود
پسر خونسرد
دختر از خونسردی جونگکوک عصبانی شد
سرجاش وایساد
روبه جئون کرد
what mine" شام خوردیم، حالا دیگه بهونهاَت "
پسر با خونسردی تمام
دستش را داخل جیبش کرد
روبه دختر کرد
Jeon" بهونهای ندارم "
what mine" خوبه، پس بگو منتظرم "
Jeon" چی میخوای بگم؟ "
what mine" صبح گفتی شب میگی بعد که شب شد گفتی بعد از شام بعد حالا میگی چی میخوای بگم؟ "
Jeon" منظورت رو نمیفهمم "
what mine" یعنی چی منظورمو نمیفهمی؟ "
Jeon" یادم نمیاد صبح بهت گفتم میخوام حرفی بهت بزنم "
what mine" چی؟ "
پسر خنده ای کرد
what mine" هی مسخره نکن بگو "
Jeon" باش فقط یه دیقه اینجا منتظر بمون "
what mine" یعنی چی زود باش بگو "
Jeon" فقط یه دیقه میخوام یه چیزی بیارم "
هوف بلندی کشید
what mine" باش "
جونگکوک سریع به سمت اتاقش رفت
حلقهای که چهمین پیش جئون گذاشته بود رو برداشت
میخواست این بار واقعی از دختر خواستگاری کنه
میخواست عشق واقعیش رو به دختر اعتراف کنه و این حلقه رو با عشق دست معشوقاَش کنه
سریع جعبهای حلقه رو برداشت
بازش کرد تا مطمعن شه حلقه داخلش هست یا نه
در جعبه رو بست و سریع از پله ها بالا رفت
به سمت جایی رفت که دختر اونجا بود
ولی دختر تنها نبود
کیم پیش دختر بود
کیم تهیونگ
روبهروی دختر ایستاده بود و داشت باهاش حرف میزد
جونگکوک از دور نگاهشون میکرد
عصبانی شده بود
دستش رو مچ کرده و داشت فشار میداد
ولی سعی میکرد عصبانیاَتش رو نگه داره
با قدم ها بلند، سریع و عصبانی به سمتشون رفت
جعبهای حلقه رو داخل جیبش گذاشت
جلوی دختر ایستاد
و روبهروی تهیونگ
چهمین پشت سر جئون بود
دستش رو آروم روی کمر جونگکوک گذاشت
what mine" جونگکوک "
جونگکک عصبانی به تهیونگ نگاه میکرد
آتش عصبانیت توی چشمهای جئون مج میزد
دختر ترسیده بود که نکنه درگیری بدی پیش بیاد
تهیونگ وقتی روی جئون رو دید عصبانی شد
ولی سعی کرد بُروز نده تا روی مخ جئون بره
۱۱.۵k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.