+ هی جین
+ هی جین
_ جانم
+ عاممم اگه دوباره مارو پیدامون کنن چی؟ اگه نزارن باهم باشیم چی؟
_ هیچ کاری نمیتونن انجام بدن من هیچوقت ازت جدا نمیشم
+ .....
_ خابیدی؟
+ ....
_ شب خوش دارلینگ
جین: • بوسه ای به لباش گذاشتم و سعی کردم بخوابم •
• صبح •
جین: بیدار شدم دیدم یورا نیست با سرعت دوییدم پایین با چیزی که دیدم انگار فقط داشتم آتیش میگرفتم نگاهشون سمتم برگشت رفتم تو اتاق بلوز پوشیدم و رفتم پایین دست یورا رو تو دستام قفل کردم و نزدیک خودم کردمش
_ اینجا چه غلطی میکنید(داد)
× اومدم دخترمو ببینم(داد)
+ از کی تاحلا من شدم دخترت اون موقعی که منو بخاطر پول فروختی( که دستشو جلو دهنش میگیره و جین با تعجب و عصبانیت به یورا نگاه میکنه )
_ بقیه حرفتو بزن
+ .....
_ باشه شب باهات کار دارم(آروم که فقط یورا شنید)
+ داری شوخی میکنی نه؟
_ نه خیلیم جدیم(پوزخند)
÷ ما میخوایم یورا رو ببریم
_ مگه اینکه از رو نعش من رد شی(یکمی بلند)
× دختر راه بیوفت
+ اصن میخوای منو ببری چیکار
× یه شوهر خوب گیر آوردیم برات خیلی پولداره هم میری ما خلاص میشیم هم تو آدم میشی
_ گمشین بیرون(آروم و عصبی)
÷ تا یورا رو نبریم نمیریم
_ گفتم گمشید بیرون(داد)
× میریم ولی برمیگردیم
÷ باشه پس میبینمت پسرم
_ من پسر تو نیستم مرتیکه قاراشمیش
یورا: داشتم جلوی اشکام رو میگرفتم که یهو افتادم روی زمین و شروع کردم اشک ریختن اما بدون هیچ صدایی مامانم و بابا جین رفتن منم دوییدم سمت اتاق درو قفل کردم و اشک ریختم واقعا چرا باید برای من همچین اتفاقی بیوفته چرا مامانم اینجوری میکنه ک صدای دعوا شنیدم رفتم سمت در دیدم بابام اومده جلوی در و داره با بابای جین دعوا میکنه
+ بابا ولش کن ارزششو نداره(داد)
_ بابا ولش کن
÷ باید بفهمه که چیکار کرده من ولش نمیکنم
_ مگه من با تو بودم
~ ولش نمیکنم تا حرفشو پس بگیره
_ مگه چی گفته
~ به دختر من گفته هرزه
( که جین با عصبانیت میره سمت باباش و چندین مشت میخوابونه تو صورتش ک مادر یورا سعی میکنه جلوشونو بگیره )
_ تن لش خودتو شوهرتو از اینجا جمع کن گمشین برین
× بعدا حالیت میکنم
_ یورا برو داخل
( داخل خونه )
_ جانم
+ عاممم اگه دوباره مارو پیدامون کنن چی؟ اگه نزارن باهم باشیم چی؟
_ هیچ کاری نمیتونن انجام بدن من هیچوقت ازت جدا نمیشم
+ .....
_ خابیدی؟
+ ....
_ شب خوش دارلینگ
جین: • بوسه ای به لباش گذاشتم و سعی کردم بخوابم •
• صبح •
جین: بیدار شدم دیدم یورا نیست با سرعت دوییدم پایین با چیزی که دیدم انگار فقط داشتم آتیش میگرفتم نگاهشون سمتم برگشت رفتم تو اتاق بلوز پوشیدم و رفتم پایین دست یورا رو تو دستام قفل کردم و نزدیک خودم کردمش
_ اینجا چه غلطی میکنید(داد)
× اومدم دخترمو ببینم(داد)
+ از کی تاحلا من شدم دخترت اون موقعی که منو بخاطر پول فروختی( که دستشو جلو دهنش میگیره و جین با تعجب و عصبانیت به یورا نگاه میکنه )
_ بقیه حرفتو بزن
+ .....
_ باشه شب باهات کار دارم(آروم که فقط یورا شنید)
+ داری شوخی میکنی نه؟
_ نه خیلیم جدیم(پوزخند)
÷ ما میخوایم یورا رو ببریم
_ مگه اینکه از رو نعش من رد شی(یکمی بلند)
× دختر راه بیوفت
+ اصن میخوای منو ببری چیکار
× یه شوهر خوب گیر آوردیم برات خیلی پولداره هم میری ما خلاص میشیم هم تو آدم میشی
_ گمشین بیرون(آروم و عصبی)
÷ تا یورا رو نبریم نمیریم
_ گفتم گمشید بیرون(داد)
× میریم ولی برمیگردیم
÷ باشه پس میبینمت پسرم
_ من پسر تو نیستم مرتیکه قاراشمیش
یورا: داشتم جلوی اشکام رو میگرفتم که یهو افتادم روی زمین و شروع کردم اشک ریختن اما بدون هیچ صدایی مامانم و بابا جین رفتن منم دوییدم سمت اتاق درو قفل کردم و اشک ریختم واقعا چرا باید برای من همچین اتفاقی بیوفته چرا مامانم اینجوری میکنه ک صدای دعوا شنیدم رفتم سمت در دیدم بابام اومده جلوی در و داره با بابای جین دعوا میکنه
+ بابا ولش کن ارزششو نداره(داد)
_ بابا ولش کن
÷ باید بفهمه که چیکار کرده من ولش نمیکنم
_ مگه من با تو بودم
~ ولش نمیکنم تا حرفشو پس بگیره
_ مگه چی گفته
~ به دختر من گفته هرزه
( که جین با عصبانیت میره سمت باباش و چندین مشت میخوابونه تو صورتش ک مادر یورا سعی میکنه جلوشونو بگیره )
_ تن لش خودتو شوهرتو از اینجا جمع کن گمشین برین
× بعدا حالیت میکنم
_ یورا برو داخل
( داخل خونه )
۳.۲k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.