غریبانه پارت³
غریبانه پارت³
به نظر میرسید که از من خوشش اومده بود و داشت سعی میکرد بهم نزدیک بشه و بدنمو لمس کنه
من هم به محض اینکع دستامو باز کرد از اتاق بیرون رفتم که یهو با صحنه باور نکردنی مواجه شدم ..
_خدای من چه غلطی کردم از خونه اومدم بیرون
_این عکسو اینا از کجا پیدا کردن !
متاسفانه در عین حقیقت واقعی بود من به دست بزرگترین مافیا دزدیده شده بودم ...
+نکنه گم شدی دختر کوچولو؟
_تو خیلی بد جنسی من با تو کاری ندارم لطفا بزار برم لطفااااااا بزار برم
بدون اینکه دیگه باهام حرفی بزنه لیوان سانشاین رو برداشت و رفت سمت بادیگاردش (کارلوس)و اروم تو گوشش گفت
ببرش توی اتاقش هر چیزی هم خواست بهش بده
کارلوس هم ازش اطاعت کرد و اومد سمت من
دستامو محکم کشید و برد سمت همون اتاق دارک و تاریک..
زانو عامو بغل گرفته بودمو داشتم به عکسی که رو دیوار اون اتاقع بود فکر میکردم
_چطوری اون عکسو پیدا کردن؟منکه اون عکسو به هیچکی نشون نداده بودم!ای خدا اون عکس منو بی ابرو میکنه..!
به نظر میرسید که از من خوشش اومده بود و داشت سعی میکرد بهم نزدیک بشه و بدنمو لمس کنه
من هم به محض اینکع دستامو باز کرد از اتاق بیرون رفتم که یهو با صحنه باور نکردنی مواجه شدم ..
_خدای من چه غلطی کردم از خونه اومدم بیرون
_این عکسو اینا از کجا پیدا کردن !
متاسفانه در عین حقیقت واقعی بود من به دست بزرگترین مافیا دزدیده شده بودم ...
+نکنه گم شدی دختر کوچولو؟
_تو خیلی بد جنسی من با تو کاری ندارم لطفا بزار برم لطفااااااا بزار برم
بدون اینکه دیگه باهام حرفی بزنه لیوان سانشاین رو برداشت و رفت سمت بادیگاردش (کارلوس)و اروم تو گوشش گفت
ببرش توی اتاقش هر چیزی هم خواست بهش بده
کارلوس هم ازش اطاعت کرد و اومد سمت من
دستامو محکم کشید و برد سمت همون اتاق دارک و تاریک..
زانو عامو بغل گرفته بودمو داشتم به عکسی که رو دیوار اون اتاقع بود فکر میکردم
_چطوری اون عکسو پیدا کردن؟منکه اون عکسو به هیچکی نشون نداده بودم!ای خدا اون عکس منو بی ابرو میکنه..!
۲.۰k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.