لجباز جذاب P2
لجباز_جذاب P2
کوک: صبر کن
ات: هان؟
کوک: دلیل اومدنت؟
ات: مگ دلیل میخواد؟
کوک: تو حالت خوبه؟
ات: از تویکی بهترم
کوک: دارم ازت سوال میپرسم
ات: خب منم جواب دادم
کوک: بیا اینجا ببینم
ات: دوست ندارم
کوک: دیگه داری شورشو در میاری...
آیو: ات اینجایی دنبالت میگشتم
کوک: خانم آیو هم هست که..
آیو: چیه؟
کوک: هیچی برین ولی به دوستت بگو زیادی رو مخه
آیو: همینی که هست میخوای بخواه میخوایم نخواه بریم...
ــــــــــــــ
آیو: اینجا همه دوسش دارن ولی من اصلا ازش خوشم نمیاد
ات: اون چیکارته؟
آیو: هیچی بابا ولش
ات: ببخشید
ایو: نه بابا براچی ببخشید
ات: چون گفتی اذیتت کرده برا همین
آیو: اذیت که کارشه بابا، ولش کن این موضوع رو، بریم
ات: باشه بریم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با آیو رفتیم داخل کلاس
کلاس خیلی شلوغ بود و همه مشغول حرف زدن بودن همه طوری رفتار میکردن که انگار اول بار نیست که همو میبینند و فقط من غریبه ام ولی با چند نفرشون اشنا شدم..
ـــــــــــــــــ
معلم: سلام بچه ها از دیدنتون خیلی خوشحالم و امید وارم که سال خوبی روباهم بگذرونیم من لیان هه هستم
ـــــــــــــــــــــــــــ
بعد از کلاس که تموم شد اومدیم بیرون که تهیونگ اومد سمتم
تهیونگ: چطور بود؟
ات: خیلی گند بود
تهیونگ: واااا
ات: تو چی؟
تهیونگ: عالییی
که یه دفعه کوک و پشت سر تهیونگ دیدم که اومد پیش ما
کوک: ببینم رلته؟
تهیونگ: عه کوک... نه خواهرمه
کوک: اها
ات: دوستین؟
کوک: اره تعجبم بهم نگفتی که خواهر داری
ات: اهان ما خواهر برادر هستیم اما...
تهیونگ: ابجی جونم ببند اونو
ات: من رفتم بابا
کوک: کجا رفت؟
تهیونگ: ولش مدلشه من برم دنبال جیمین نیست
کوک: اوک
آیو: یاااا کوک
کوک: هوم؟
آیو: حق نزدیک شدن به دوستمو نداری فهمیدی؟
کوک: وای چی خشن
ات: چیه چیکارش داری؟
کوک: بفرما خودشم اومد
آیو: ات لطفا دخالت نکن..
کوک: صبر کن
ات: هان؟
کوک: دلیل اومدنت؟
ات: مگ دلیل میخواد؟
کوک: تو حالت خوبه؟
ات: از تویکی بهترم
کوک: دارم ازت سوال میپرسم
ات: خب منم جواب دادم
کوک: بیا اینجا ببینم
ات: دوست ندارم
کوک: دیگه داری شورشو در میاری...
آیو: ات اینجایی دنبالت میگشتم
کوک: خانم آیو هم هست که..
آیو: چیه؟
کوک: هیچی برین ولی به دوستت بگو زیادی رو مخه
آیو: همینی که هست میخوای بخواه میخوایم نخواه بریم...
ــــــــــــــ
آیو: اینجا همه دوسش دارن ولی من اصلا ازش خوشم نمیاد
ات: اون چیکارته؟
آیو: هیچی بابا ولش
ات: ببخشید
ایو: نه بابا براچی ببخشید
ات: چون گفتی اذیتت کرده برا همین
آیو: اذیت که کارشه بابا، ولش کن این موضوع رو، بریم
ات: باشه بریم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با آیو رفتیم داخل کلاس
کلاس خیلی شلوغ بود و همه مشغول حرف زدن بودن همه طوری رفتار میکردن که انگار اول بار نیست که همو میبینند و فقط من غریبه ام ولی با چند نفرشون اشنا شدم..
ـــــــــــــــــ
معلم: سلام بچه ها از دیدنتون خیلی خوشحالم و امید وارم که سال خوبی روباهم بگذرونیم من لیان هه هستم
ـــــــــــــــــــــــــــ
بعد از کلاس که تموم شد اومدیم بیرون که تهیونگ اومد سمتم
تهیونگ: چطور بود؟
ات: خیلی گند بود
تهیونگ: واااا
ات: تو چی؟
تهیونگ: عالییی
که یه دفعه کوک و پشت سر تهیونگ دیدم که اومد پیش ما
کوک: ببینم رلته؟
تهیونگ: عه کوک... نه خواهرمه
کوک: اها
ات: دوستین؟
کوک: اره تعجبم بهم نگفتی که خواهر داری
ات: اهان ما خواهر برادر هستیم اما...
تهیونگ: ابجی جونم ببند اونو
ات: من رفتم بابا
کوک: کجا رفت؟
تهیونگ: ولش مدلشه من برم دنبال جیمین نیست
کوک: اوک
آیو: یاااا کوک
کوک: هوم؟
آیو: حق نزدیک شدن به دوستمو نداری فهمیدی؟
کوک: وای چی خشن
ات: چیه چیکارش داری؟
کوک: بفرما خودشم اومد
آیو: ات لطفا دخالت نکن..
۱۶.۴k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.