پرنسس سرخ
پرنسس سرخ
Part_17
#هههه لوهان. با ذوق بغلش کردم. لوهان : حالت خوبه ؟ #اگه نیومده بودی معلوم نبود چه اتفاقی برام میوفتاد ولی اون کریس بدجنس ولم کرد. لوهان لبخند شیرینی زد و دستامو گرفت. لوهان : ناراحت نشو بیا با هم بریم اونجایی که صبح بهت گفته بودم. #باشه بریم ولی تو ولم نکن باشه ؟ سری تکون داد ، منم دنبالش رفتم. تازه یه چیزی یادم اومد که باید حتما ازش می پرسیدم. #مگه سوهو نگفته بود از ساعت 10 به بعد نباید بیرون باشیم ولی الان هوا کاملا تاریک شده. لوهان : اون مورد فقط مختص عمارته. #مگه عمارت چی داره ؟ لوهان : الان درست نیست من بهت بگم همه چیز رو به مرور زمان می فهمی. #ولی آخه من الان می خوام بدونم. معلوم بود که اگه نخواد حرف بزنه اصلا نمی زنه ، پس منم بیخیالش شدم...
جلوی یه درخت خیلی بزرگ توقف کردیم که کنارش یه نردبون گذاشته بودن. #اینجا جایی بود که می خواستی منو بیاری ؟ لوهان : آره ولی هنوز قسمت مهمش مونده. کمی مکث کرد و دستش رو طرف من دراز کرد. دستشو گرفتم. لوهان : باید بریم بالا. #من بلد نیستم از اون برم بالا. لوهان : کمکت می کنم. از پشت کمرمو گرفت ، آروم پای راستمو گذاشتم رو تنه ی درخت و به همین منوال نشستم روی بلند ترین و محکم ترین شاخه ی درخت بعدش لوهان هم اومد کنارم نشست. از اونجا به راحتی میشد ستاره های آسمون رو دید. #می خواستی ستاره ها رو نشونم بدی ؟ لوهان : آره. سرمو گذاشتم روی شونه اش و به آسمون خیره شدم. #یه افسانه هست که میگه یکی از اون ستاره های تو آسمون متعلق به پرنسس سرخه. لوهان : شاید پرنسس سرخ تو باشی ، نطرت چیه ؟ #هی اون فقط یه افسانس. لوهان : یه افسانه ی دیگه هست که میگه وقتی پرنسس سرخ ظهور کنه بخاطر قلبش که از یاقوت سرخ ساخته شده هیچ کس نمی تونه بهش آسیب برسونه به جز خودش که اگه بخواد می تونه خودشو با خنجر بکشه. #یعنی فقط خودش می تونه مرگ رو برای خودش رقم بزنه ؟ لوهان : آره. #پرنسس سرخ چه شکلیه ؟ لوهان : نمی دونم ولی یادته ازم پرسیدی پسرا هیولا هستن یا نه ؟ #آره و تو جوابمو ندادی. لوهان : الان می خوام بهت بگم. #خب. لوهان : اونا موجوداتی هستن که خوراک به خصوصی دارن هیچ وقت با سلاح های معمولی کشته نمیشن و یه چیز خیلی براشون مهمه. #چی ؟ لوهان : خون. #شوخیت گرفته نمی خوای بگی که اونا خون آشامن مگه نه ؟ لوهان : خون آشامن. #چییییی. انقد یهویی بود که شوک بدی بهم دس داد و از پشت پرت شدم پایین.
Part_17
#هههه لوهان. با ذوق بغلش کردم. لوهان : حالت خوبه ؟ #اگه نیومده بودی معلوم نبود چه اتفاقی برام میوفتاد ولی اون کریس بدجنس ولم کرد. لوهان لبخند شیرینی زد و دستامو گرفت. لوهان : ناراحت نشو بیا با هم بریم اونجایی که صبح بهت گفته بودم. #باشه بریم ولی تو ولم نکن باشه ؟ سری تکون داد ، منم دنبالش رفتم. تازه یه چیزی یادم اومد که باید حتما ازش می پرسیدم. #مگه سوهو نگفته بود از ساعت 10 به بعد نباید بیرون باشیم ولی الان هوا کاملا تاریک شده. لوهان : اون مورد فقط مختص عمارته. #مگه عمارت چی داره ؟ لوهان : الان درست نیست من بهت بگم همه چیز رو به مرور زمان می فهمی. #ولی آخه من الان می خوام بدونم. معلوم بود که اگه نخواد حرف بزنه اصلا نمی زنه ، پس منم بیخیالش شدم...
جلوی یه درخت خیلی بزرگ توقف کردیم که کنارش یه نردبون گذاشته بودن. #اینجا جایی بود که می خواستی منو بیاری ؟ لوهان : آره ولی هنوز قسمت مهمش مونده. کمی مکث کرد و دستش رو طرف من دراز کرد. دستشو گرفتم. لوهان : باید بریم بالا. #من بلد نیستم از اون برم بالا. لوهان : کمکت می کنم. از پشت کمرمو گرفت ، آروم پای راستمو گذاشتم رو تنه ی درخت و به همین منوال نشستم روی بلند ترین و محکم ترین شاخه ی درخت بعدش لوهان هم اومد کنارم نشست. از اونجا به راحتی میشد ستاره های آسمون رو دید. #می خواستی ستاره ها رو نشونم بدی ؟ لوهان : آره. سرمو گذاشتم روی شونه اش و به آسمون خیره شدم. #یه افسانه هست که میگه یکی از اون ستاره های تو آسمون متعلق به پرنسس سرخه. لوهان : شاید پرنسس سرخ تو باشی ، نطرت چیه ؟ #هی اون فقط یه افسانس. لوهان : یه افسانه ی دیگه هست که میگه وقتی پرنسس سرخ ظهور کنه بخاطر قلبش که از یاقوت سرخ ساخته شده هیچ کس نمی تونه بهش آسیب برسونه به جز خودش که اگه بخواد می تونه خودشو با خنجر بکشه. #یعنی فقط خودش می تونه مرگ رو برای خودش رقم بزنه ؟ لوهان : آره. #پرنسس سرخ چه شکلیه ؟ لوهان : نمی دونم ولی یادته ازم پرسیدی پسرا هیولا هستن یا نه ؟ #آره و تو جوابمو ندادی. لوهان : الان می خوام بهت بگم. #خب. لوهان : اونا موجوداتی هستن که خوراک به خصوصی دارن هیچ وقت با سلاح های معمولی کشته نمیشن و یه چیز خیلی براشون مهمه. #چی ؟ لوهان : خون. #شوخیت گرفته نمی خوای بگی که اونا خون آشامن مگه نه ؟ لوهان : خون آشامن. #چییییی. انقد یهویی بود که شوک بدی بهم دس داد و از پشت پرت شدم پایین.
۳.۳k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.