دوستدختراجارهای

#دوست_دختر_اجاره_ای
#پارت_اول
ویو ا.ت
سلام من ا‌.ت هستم و 20 سالمه من داخل دو سالگی مادرم رو از دست دادم😥
تمام عمرم کار می‌میکردم تا بتونم بدهی های پدرم رو پاک کنم ولی پدرم هیچ وقت منو به چشم دختره خودش ندید.....
کارم بد از دبیرستان و دیر میام خونه....🙃
*
داشتم حاضر میشدم برم سر کار میشدم برپ سرکار که یه ناشناس بهم پیام داد

ناشناس:برادرت توی قمار جونشو باخته اگه میخوای ببینیش به این آدرس بیا

ا.ت : با چشمای سریع یه تاکسی گرفتم و به اون آدرس رفتم

یه خرابه بود برادرم رو دیدم بسته بودنش بدو بدو که داشتم به سمتش میرفتم به اسلحه پیشتر قرار گرفت

کوک : اگه یه قدم دیگه برداری میگشمت

ا.ت : وقتی برگشتم یه مرد فوق‌العاده جذاب بود که گفت

کوک : برادرت جونشو تو قمار باخت هرچی میخوای بهش بگو
ا.ت :سریع به پاش افتادم و گفتم نه لطفا هرچی بخواید بهتون میدم فقط لطفا نکشیدش
کوک:یعنی میتونی پولشو بدی

ا.ت :نه اصلا جون منو ازم بگیرید

ویو کوک :به عنوان بزرگترین رئیس مافیا گرفتن جونش برام مزه‌ای نداشت به دردم نمی‌خورد]

کوک:'پس بشو دوست دختر اجاره ای من

ا.ت: نه اصلا چی میگی تا اینو گفتم گفت

کوک:بکشید/ش

ا.ت :باشه باشه قبول میکنم

ویو کوک:وقتی بهش گفتم دوست دختر اجاره ای من شو گفت: نه اصلا
که گفتم: بکشیدش
رنگش پرید و گفت باشه باشه

ویو ا.ت نمیدونم چی شد که گفتم باشه واییییییییییی انگار مغز خر خوردم 😢😐

ویو ادمین و ا.ت

ادمین:داداش من صد بار میمیرم واسه این لحظه 🥺

ا‌.ت: ساکت شو بابا😡

ادمین: خوب حالا من رفتم😐🩸🔪


اصکی نشانه قدرت ماست💗💪🏻✌🏻
دیدگاه ها (۵)

#دوست_دختر_اجاره_ای #پارت_دوم ویو ا.ت وقتی گفتم باشه گفت کوک...

#دوست_دختر_اجاره_ای #پارت_سومپوشوندمش و رو تخت دراز گشیدم وق...

پارت ۳۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

مدرسه اوکی داpart48ا/ت: الو سلام... : سلام ا/ت خوبی گوشی رو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط