فرشته نجات (پارت ۱۴)
فرشته نجات (پارت ۱۴)
* یونگیا
& بله
* من حوس کردم
& جدا حوس چی کردی خب
* اممممم میخوام تورو بخورم
& چجوری آخه
لپشو گرفتم و یه گاز ازش زدم
& ایی دردم گرفت
* چیکار کنم دلم خواست
(منم دلم خواست 😭🤤 یونگی خوشمزه)
& واقعا حوس چی کردی
* اممم توت فرنگی
& باشه الان میگیریم
سوار ماشین شدیم و رفتیم یه جایی خیلی تاریک بود
* اینجا کجاست
& باغ توت فرنگی
* چیییی
& الان خودت میبینی
شوگا برق های اونجا رو بایه دستگاه روشن کرد
& اینا همش برای تو هستن چند تا ندیمه قراره بیان اینجا واست میچینن میارن عمارت
رفتیم سمت عمارت و پیاده شدیم
& بزار کمکت کنم
* خودم میام نگران نباش
امد منو براید استایل بغل کرد
& مثل اینکه بچمون خیلی سنگینه
* اما اون هنوز اندازه نخوده
& راستی فردا بیا باهم بریم سنوگرافی
* واقعااااا
& اره
صبح
ازخواب بیدار شدم رفتم پایین صبحانه خوردم یونگی رفته بود سرکار ولی گفت زود برمیگرده تا بریم سنوگرافی
آخر شب بود اما یونگی نیامده بود من ناراحت شدم رفتم روی تخت و پتو رو کشیدم رو سرم صدای در آمد یونگی بود
& ا.ت عشقم بیداری
جوابشو ندادم
& ا.ت خوابی
بازم جواب ندادم که صدای نزدیک شدنش امد روی تخت دراز کشید خودشم امد زیر پتو و منو از پشت بغل کرد
& ا.ت میدونم ازم دلخوری ولی باور کن کار فوری پیش آمد
جواب ندادم (مرز خوب جواب بده دیگه 😐)
& ا.ت قهری چه حیف شد واست توت فرنگی آوردم
تا اسم توت فرنگی امد پتو رو زدم کنار کو کجاست
& ا.ت خیلی کیوتی
رفتم تو بغلش
* ميگما یونگی تو کجا کار میکنی
& شرکت دیگه
* خب تو شرکت چیکار میکنین
& مگه تو نمیدونی
* شنیده بودم مواد مخدر جابه جا میکنین
& هااااا نه به خدا اشتباه شنیدی
* تو کیوت تری
* یونگیا
& بله
* من حوس کردم
& جدا حوس چی کردی خب
* اممممم میخوام تورو بخورم
& چجوری آخه
لپشو گرفتم و یه گاز ازش زدم
& ایی دردم گرفت
* چیکار کنم دلم خواست
(منم دلم خواست 😭🤤 یونگی خوشمزه)
& واقعا حوس چی کردی
* اممم توت فرنگی
& باشه الان میگیریم
سوار ماشین شدیم و رفتیم یه جایی خیلی تاریک بود
* اینجا کجاست
& باغ توت فرنگی
* چیییی
& الان خودت میبینی
شوگا برق های اونجا رو بایه دستگاه روشن کرد
& اینا همش برای تو هستن چند تا ندیمه قراره بیان اینجا واست میچینن میارن عمارت
رفتیم سمت عمارت و پیاده شدیم
& بزار کمکت کنم
* خودم میام نگران نباش
امد منو براید استایل بغل کرد
& مثل اینکه بچمون خیلی سنگینه
* اما اون هنوز اندازه نخوده
& راستی فردا بیا باهم بریم سنوگرافی
* واقعااااا
& اره
صبح
ازخواب بیدار شدم رفتم پایین صبحانه خوردم یونگی رفته بود سرکار ولی گفت زود برمیگرده تا بریم سنوگرافی
آخر شب بود اما یونگی نیامده بود من ناراحت شدم رفتم روی تخت و پتو رو کشیدم رو سرم صدای در آمد یونگی بود
& ا.ت عشقم بیداری
جوابشو ندادم
& ا.ت خوابی
بازم جواب ندادم که صدای نزدیک شدنش امد روی تخت دراز کشید خودشم امد زیر پتو و منو از پشت بغل کرد
& ا.ت میدونم ازم دلخوری ولی باور کن کار فوری پیش آمد
جواب ندادم (مرز خوب جواب بده دیگه 😐)
& ا.ت قهری چه حیف شد واست توت فرنگی آوردم
تا اسم توت فرنگی امد پتو رو زدم کنار کو کجاست
& ا.ت خیلی کیوتی
رفتم تو بغلش
* ميگما یونگی تو کجا کار میکنی
& شرکت دیگه
* خب تو شرکت چیکار میکنین
& مگه تو نمیدونی
* شنیده بودم مواد مخدر جابه جا میکنین
& هااااا نه به خدا اشتباه شنیدی
* تو کیوت تری
۳۰۸.۲k
۰۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.