فرشته نجات (پارت۱۳)
فرشته نجات (پارت۱۳)
پیاده شدیم رفتیم داخل کانگ منتظرم بود شوگا دستمو گرفت و رفتیم داخل نشستیم پیش کانگ
کانگ . سلام ا.ت این آقا کی هستن
من حرفی نزدم و سرمو پایین گرفتم
& سلام من مین یونگی هستم دوست پسر و پدر بچه ا.ت
کانگ . ا.ت این چی میگه
* قصش طولانیه
کانگ پاشد و بدون هیچ حرفی رفت
& خوب شد رفت پسر خیلی بدیه
* چی میگی تو
& اون روز که تو و کانگ داشتین قدم میزدین دیدمتون و اصلاعات کانگ رو در آوردم یه پسر دختر باز عوضی هست که یک زن داره
* واقعا
& اره باور کن
بغضم گرفت به خاطر اینکه اینقدر احمقم و هر پسری رو سریع باور میکنم منم پاشدم و سریع دویدم بیرون یونگی هم پشت سرم امد و اسممو صدا میزد
& ا.ت ا.تتتت
یهو واستادم و خودمو گرفتم به دیوار
& ا.ت چی شد ا.ت
در داشتم کل وجودم درد میکرد یونگی سریع منو برد بیمارستان دکتر منو معاینه کرد
دکتر. خیلی به خودتون فشار اوردین نزدیک بود بچه صقد بشه ولی خدا رو شکر بخیر گذشت
ازدیدیونگی
بعد از اینکه دکتر گفت بچه خوبه نفس راحت کشیدم ولی ا.ت همچنان ناراحت بود از بیمارستان خارج شدیم دوتا دستاشو گرفتم توی دستام
& نگران نباش ا.ت همه چی درست میشه
بعدش ا.ت رو بغل کردم و سرشوچسبوندم به سینم
ازدید ا.ت
احساس امنیت میکردم وقتی سرم روی سینش بود تا میتونستم گریه کردم
& گریه کن تا خالی بشی جلوتو نمیگرم
* یونگی
& جان
* دوستت دارم
& منم دوستت دارم
پیاده شدیم رفتیم داخل کانگ منتظرم بود شوگا دستمو گرفت و رفتیم داخل نشستیم پیش کانگ
کانگ . سلام ا.ت این آقا کی هستن
من حرفی نزدم و سرمو پایین گرفتم
& سلام من مین یونگی هستم دوست پسر و پدر بچه ا.ت
کانگ . ا.ت این چی میگه
* قصش طولانیه
کانگ پاشد و بدون هیچ حرفی رفت
& خوب شد رفت پسر خیلی بدیه
* چی میگی تو
& اون روز که تو و کانگ داشتین قدم میزدین دیدمتون و اصلاعات کانگ رو در آوردم یه پسر دختر باز عوضی هست که یک زن داره
* واقعا
& اره باور کن
بغضم گرفت به خاطر اینکه اینقدر احمقم و هر پسری رو سریع باور میکنم منم پاشدم و سریع دویدم بیرون یونگی هم پشت سرم امد و اسممو صدا میزد
& ا.ت ا.تتتت
یهو واستادم و خودمو گرفتم به دیوار
& ا.ت چی شد ا.ت
در داشتم کل وجودم درد میکرد یونگی سریع منو برد بیمارستان دکتر منو معاینه کرد
دکتر. خیلی به خودتون فشار اوردین نزدیک بود بچه صقد بشه ولی خدا رو شکر بخیر گذشت
ازدیدیونگی
بعد از اینکه دکتر گفت بچه خوبه نفس راحت کشیدم ولی ا.ت همچنان ناراحت بود از بیمارستان خارج شدیم دوتا دستاشو گرفتم توی دستام
& نگران نباش ا.ت همه چی درست میشه
بعدش ا.ت رو بغل کردم و سرشوچسبوندم به سینم
ازدید ا.ت
احساس امنیت میکردم وقتی سرم روی سینش بود تا میتونستم گریه کردم
& گریه کن تا خالی بشی جلوتو نمیگرم
* یونگی
& جان
* دوستت دارم
& منم دوستت دارم
۲۹۹.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.