Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت ۱۴
از اتاق پرو میای بیرون و جلوشون وایمیستی
~از نظر من اینم بهت میاد ولی بزار نظر کوکم بپرسیم،اونم سلیقش خوبه
کوک با دستای ضربدری بهت نگاه میکنه و آب دهنشو قورت میده و به یه سمت دیگه نگاه میکنه
-اینم خیلی کوتاهه نشون میده چقد چاقه
~جدی؟از نظر من لاغر تر نشونش میده
-ازونجایی که تو نشستی لاغر تر دیده میشه ولی ازینجایی که من نشستم چاق تر چون روش به منه بیشتر
~ولی ماکه کنار هم نشستیم
کارکنان تورو میبرن اتاق پرو و چندبار لباساتو عوض میکنن و کوک یکسره بهونه های مختلف میآورد و میگفت بهت نمیاد،این دفه یه لباس که تا پایین پات بود و با نگین روش طرح داشت رو تنت میکنن و جلوشون وایمیستی
~سسس.....این خیلی پوشیدست
-از نظر من همین خوبه
اینگوک با تعجب نگاش میکنه
~جدی داری میگی؟
کوک سرشو تکون میده
-اره....چون بلنده نشون نمیده چاقه و خیلیم بهش میاد
یکم سرجات وول میخوری
+ولی من توش راحت نیستم خیلی میسوزونه
اینگوک یه نگاه بهت میندازه و سرشو تکون میده
~اوهوم....خب پس همون اولیه رو برمیداریم
که یهو کوک با صدای تقریبا بلند حرف میزنه
-نه......
همه با تعجب بهش نگاه میکنن
-منظورم اینه بزار نظر خودشم بپرسیم....اوهوم
اینگوک دوباره بهت نگاه میکنه
~نظر خودت چیه؟
یکم فکر میکنی
+فکر کنم همون اولیه بهتر بود
-چجوری این به ذهنت رسید؟اینی که الان پوشیدی خیلیم بهتره
اینگوک دستشو میزاره رو شونه کوک و میخنده
~ارامش خودتو حفظ کن،بزار هرچی خودش میخواد برداره
و بعد نگات میکنه و چشمک میزنه
~از نظرم خیلی بهش میومد
میری و لباساتو عوض میکنی
اینگوک میاد سمتت
~پس همون اولی؟
سرتو تکون میدی
+اوهوم
دستشو میزاره رو سرت و میخنده
~کیوت
و بعد میره تا حساب کنه
سرجات وایمیستی و خودتو تو آیینه نگاه میکنی و میبینی موهات تو هواست،سریع دست میکشی توشون تا صاف بشه
+هایش....آبروم رفت....برای این بهم گفت کیوت؟
-فکر کنم گفته بودی برات مهم نیست چه شکلی میری بیرون
روتو برمیگردونی و با کوک مواجه میشی،روتو دوباره برمیگردونی سمت آیینه و به درست کردن موهات ادامه میدی
+فکر نمیکنم به شما مربوط باشه من چیکار میکنم
-چرا مربوط نیست؟
+پس مربوطه؟توکه گفتی دیگه باهات حرف نزنم و کاری به کارت نداشته باشم چه زود نظرت عوض میشه
-گفتم بهم تکیه نکن نه اینکه باهام حرف نزن
+من الان نمیخوام باهات حرف بزنم پس مزاحمم نشو
دستتو میگیره و میکشونه سمت خودش
-چرا اینجوری میکنی؟
+دارم کاری که گفتی رو میکنم باید ازم ممنون باشی
دستتو میکشی از دستش بیرون و موهاتو تکون میدی
+الانم لطفا مزاحم نشو
چشم غره میری و دوباره روتو میکنی سمت آیینه
~بریم.....
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت ۱۴
از اتاق پرو میای بیرون و جلوشون وایمیستی
~از نظر من اینم بهت میاد ولی بزار نظر کوکم بپرسیم،اونم سلیقش خوبه
کوک با دستای ضربدری بهت نگاه میکنه و آب دهنشو قورت میده و به یه سمت دیگه نگاه میکنه
-اینم خیلی کوتاهه نشون میده چقد چاقه
~جدی؟از نظر من لاغر تر نشونش میده
-ازونجایی که تو نشستی لاغر تر دیده میشه ولی ازینجایی که من نشستم چاق تر چون روش به منه بیشتر
~ولی ماکه کنار هم نشستیم
کارکنان تورو میبرن اتاق پرو و چندبار لباساتو عوض میکنن و کوک یکسره بهونه های مختلف میآورد و میگفت بهت نمیاد،این دفه یه لباس که تا پایین پات بود و با نگین روش طرح داشت رو تنت میکنن و جلوشون وایمیستی
~سسس.....این خیلی پوشیدست
-از نظر من همین خوبه
اینگوک با تعجب نگاش میکنه
~جدی داری میگی؟
کوک سرشو تکون میده
-اره....چون بلنده نشون نمیده چاقه و خیلیم بهش میاد
یکم سرجات وول میخوری
+ولی من توش راحت نیستم خیلی میسوزونه
اینگوک یه نگاه بهت میندازه و سرشو تکون میده
~اوهوم....خب پس همون اولیه رو برمیداریم
که یهو کوک با صدای تقریبا بلند حرف میزنه
-نه......
همه با تعجب بهش نگاه میکنن
-منظورم اینه بزار نظر خودشم بپرسیم....اوهوم
اینگوک دوباره بهت نگاه میکنه
~نظر خودت چیه؟
یکم فکر میکنی
+فکر کنم همون اولیه بهتر بود
-چجوری این به ذهنت رسید؟اینی که الان پوشیدی خیلیم بهتره
اینگوک دستشو میزاره رو شونه کوک و میخنده
~ارامش خودتو حفظ کن،بزار هرچی خودش میخواد برداره
و بعد نگات میکنه و چشمک میزنه
~از نظرم خیلی بهش میومد
میری و لباساتو عوض میکنی
اینگوک میاد سمتت
~پس همون اولی؟
سرتو تکون میدی
+اوهوم
دستشو میزاره رو سرت و میخنده
~کیوت
و بعد میره تا حساب کنه
سرجات وایمیستی و خودتو تو آیینه نگاه میکنی و میبینی موهات تو هواست،سریع دست میکشی توشون تا صاف بشه
+هایش....آبروم رفت....برای این بهم گفت کیوت؟
-فکر کنم گفته بودی برات مهم نیست چه شکلی میری بیرون
روتو برمیگردونی و با کوک مواجه میشی،روتو دوباره برمیگردونی سمت آیینه و به درست کردن موهات ادامه میدی
+فکر نمیکنم به شما مربوط باشه من چیکار میکنم
-چرا مربوط نیست؟
+پس مربوطه؟توکه گفتی دیگه باهات حرف نزنم و کاری به کارت نداشته باشم چه زود نظرت عوض میشه
-گفتم بهم تکیه نکن نه اینکه باهام حرف نزن
+من الان نمیخوام باهات حرف بزنم پس مزاحمم نشو
دستتو میگیره و میکشونه سمت خودش
-چرا اینجوری میکنی؟
+دارم کاری که گفتی رو میکنم باید ازم ممنون باشی
دستتو میکشی از دستش بیرون و موهاتو تکون میدی
+الانم لطفا مزاحم نشو
چشم غره میری و دوباره روتو میکنی سمت آیینه
~بریم.....
🍃🗿
۱۲.۷k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.