Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت ۱۵
~بریم
میچرخی به سمت اینگوک و سریع موهاتو صاف میکنی و میری سمتش و کوکم پشت سرت میاد و از لباس فروشی میرین بیرون و به سمت ماشین راه میرین
~مکان بعدی جواهرفروشیه
نگاش میکنی
+عا....برا حلقه؟
تکخند میزنه و به روبروش نگاه میکنه
~نمیخوای؟
+نه...نه منظورم این نبود
بیشتر میخنده
~پس میخوای؟
صورتتو جمع میکنی
+هایش...نه منظورم اینم نبود
اومدی ادامه حرفتو بزنی که میخوری به یه نفر،دستتو میزاری رو پیشونیت و جلوتو نگاه میکنی که با جیسونگ روبرو میشی که لبخند زده و بهت نگاه میکنه
÷سلام....ا/ت
کوک میاد جلوت وایمیسته
-چی میخوای؟
÷سلام....جونگکوک
-درست حرفتو بزن ببینم
÷انگار از دستم عصبانیای....اومدم ا/ت رو ببینم
جیسونگ میاد نزدیکت که اینگوک دستشو میزاره رو شونه جیسونگ
~سلام....جیسونگ
جیسونگ به اینگوک نگاه میکنه و چشماش گرد میشه
÷ر...رئیس؟
و سریع تعظیم میکنه
÷ش....شما....اینجا....
اینگوک دستشو حلقه میکنه دور کمرت و به خودش نزدیک میکنه
~عا....تو توی مهمونی دعوت نبودی پس نمیدونی.....
نگات میکنه و نیشخند میزنه
~این زنمه
جیسونگ تعجب میکنه و استرسی میخنده
÷همسرتون؟....ینی....شما ازدواج کردین؟
اینگوک نگاه میکنه به جیسونگ و ادامه میده
~هنوز نه....ولی امروز قراره ازدواج کنیم
یکم مکث میکنه
جیسونگ خودشو صاف میکنه و با لبخند خونسرد به اینگوک نگاه میکنه
÷از الان ازدواجتون رو تبریک میگم......چون ظاهرا من دعوت نشدم....
~عا....تورو دعوت نکردم؟
میخنده
~مشکلی نیست چون الان تبریک گفتی لازم نیست بیای
÷میام....چرا که نه....اتفاقا خیلی مشتاقانه منتظر بودم شما بالاخره شریکتون رو پیدا کنید و الان که پیدا کردید من نباشم؟
اینگوک پوزخند میزنه
~باشه.....کارت دعوت تموم کردم....آدرسو از یکی از همکارات بپرس و بیا
اینگوک و تو و کوک میرین سمت ماشین و جیسونگم تعظیم میکنه تا اینکه شما میرین و دوباره صاف میشه
÷انتظارشو نداشتم....خیلی باهوشن....
پوزخند خونسردی میزنه،کتشو صاف میکنه و گوشیشو در میاره و به یکی از آدماش زنگ میزنه
÷یه ماشین برام بفرست.....
+نباید انقد بد رفتاری میکردین
-میخواستی بهش رو بدیم تورو تحویل بده؟
+نه ولی نیازیم نبود انقد بد رفتاری کنین،حداقل مثل خودش جلوی همدیگه احترام بزارین بهم ولی از پشت صحنه باهم بجنگین
~کسی که باید احترام بزاره اونه نه من....ضمنا من با همه اینجوری رفتار میکنم
-ا/ت انتظارات زیادی داره
+خیلی خب باشه اصن مث سگ و گربه و موش بیفتین به جون هم
اینگوک میخنده و ماشینو نگهمیداره
~رسیدیم
+چه زود
از ماشین پیاده میشین و میری به سمت طلا فروشی
×خوش اومدین،آقای سئو این گوک؟....
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت ۱۵
~بریم
میچرخی به سمت اینگوک و سریع موهاتو صاف میکنی و میری سمتش و کوکم پشت سرت میاد و از لباس فروشی میرین بیرون و به سمت ماشین راه میرین
~مکان بعدی جواهرفروشیه
نگاش میکنی
+عا....برا حلقه؟
تکخند میزنه و به روبروش نگاه میکنه
~نمیخوای؟
+نه...نه منظورم این نبود
بیشتر میخنده
~پس میخوای؟
صورتتو جمع میکنی
+هایش...نه منظورم اینم نبود
اومدی ادامه حرفتو بزنی که میخوری به یه نفر،دستتو میزاری رو پیشونیت و جلوتو نگاه میکنی که با جیسونگ روبرو میشی که لبخند زده و بهت نگاه میکنه
÷سلام....ا/ت
کوک میاد جلوت وایمیسته
-چی میخوای؟
÷سلام....جونگکوک
-درست حرفتو بزن ببینم
÷انگار از دستم عصبانیای....اومدم ا/ت رو ببینم
جیسونگ میاد نزدیکت که اینگوک دستشو میزاره رو شونه جیسونگ
~سلام....جیسونگ
جیسونگ به اینگوک نگاه میکنه و چشماش گرد میشه
÷ر...رئیس؟
و سریع تعظیم میکنه
÷ش....شما....اینجا....
اینگوک دستشو حلقه میکنه دور کمرت و به خودش نزدیک میکنه
~عا....تو توی مهمونی دعوت نبودی پس نمیدونی.....
نگات میکنه و نیشخند میزنه
~این زنمه
جیسونگ تعجب میکنه و استرسی میخنده
÷همسرتون؟....ینی....شما ازدواج کردین؟
اینگوک نگاه میکنه به جیسونگ و ادامه میده
~هنوز نه....ولی امروز قراره ازدواج کنیم
یکم مکث میکنه
جیسونگ خودشو صاف میکنه و با لبخند خونسرد به اینگوک نگاه میکنه
÷از الان ازدواجتون رو تبریک میگم......چون ظاهرا من دعوت نشدم....
~عا....تورو دعوت نکردم؟
میخنده
~مشکلی نیست چون الان تبریک گفتی لازم نیست بیای
÷میام....چرا که نه....اتفاقا خیلی مشتاقانه منتظر بودم شما بالاخره شریکتون رو پیدا کنید و الان که پیدا کردید من نباشم؟
اینگوک پوزخند میزنه
~باشه.....کارت دعوت تموم کردم....آدرسو از یکی از همکارات بپرس و بیا
اینگوک و تو و کوک میرین سمت ماشین و جیسونگم تعظیم میکنه تا اینکه شما میرین و دوباره صاف میشه
÷انتظارشو نداشتم....خیلی باهوشن....
پوزخند خونسردی میزنه،کتشو صاف میکنه و گوشیشو در میاره و به یکی از آدماش زنگ میزنه
÷یه ماشین برام بفرست.....
+نباید انقد بد رفتاری میکردین
-میخواستی بهش رو بدیم تورو تحویل بده؟
+نه ولی نیازیم نبود انقد بد رفتاری کنین،حداقل مثل خودش جلوی همدیگه احترام بزارین بهم ولی از پشت صحنه باهم بجنگین
~کسی که باید احترام بزاره اونه نه من....ضمنا من با همه اینجوری رفتار میکنم
-ا/ت انتظارات زیادی داره
+خیلی خب باشه اصن مث سگ و گربه و موش بیفتین به جون هم
اینگوک میخنده و ماشینو نگهمیداره
~رسیدیم
+چه زود
از ماشین پیاده میشین و میری به سمت طلا فروشی
×خوش اومدین،آقای سئو این گوک؟....
🍃🗿
۱۳.۰k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.