روزی که سایه روشن تصویر ما کشید

روزی که سایه روشن تصویر ما کشید
مارا گدا نوشت و شمارا خدا کشید

از ابتدا نگفت که داردچه می کشد
وقتی کشید طرح دلی بی وفا کشید

چشمت گرفت دست مرا تاحضور عشق
تا این که دید عاشقم،از صحنه پا کشید

نازت کشیدنی ست به هر قیمتی که هست
باید که ناز چشم تو را بارها کشید

نزدیک بود کوه بیفتد به پای سنگ
وقتی مرا صدات، ته دره ها کشید

باهر چه کفترست کشیدم خیال تو
بر بوم می شود پر پرواز را کشید

در برکه ها نشد که تو را زندگی کنم
باید تو را به گستره ی رودها کشید‌‌...

#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

📚حکایتﻋﺘﯿﻘﻪﻓﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﻋﯿﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ.ﺩﯾﺪ ﻛ...

تقصیر خودم بود، تو تقصیر نداریچون خواب دم صبحی و تعبیر نداری...

چه حس غرق فریبی درون چشم تو بودعجب فراز و نشیبی درون چشم تو ...

ای که به دام تو اسیرم اسیر...لذت دیوانگی ازمن نگیر...#خاصتری...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط