Bad and good life
#Bad_and_good_life
summary part 2:
فقط صدای تهیونگ و بابام ک اسم و صدا میزدن رو میشنیدم بعداز چند دقیقه دیگه هیچی ندیدم و سیاهی همه جا رو گرفت وقتی بیدار شدم بهم سرُم وصل بود.
part ③
(فلش بک به حال)
-منشی کیم
÷بله قربان
-بیا داخل دفتر کارت دارم
÷چشم
-منشی کیم، اقای هان ته جو بعد از مدت ها تحقیق متوجه شدن که مرگ مادر توسط اقای لی بوده
-ازت میخوام هر چه سریع تر باند 24 رو اماده کنی میخوام انتقام و بگیرم
-منشی کیم به هان ته جو بگو بیاد شرکت
÷بله قربان، ما مثل همیشه کنارتون هستیم
(-من بعد از فوت مادر به بهتر مافیای کره تبدیل شدم و تا الان بهترین افراد وفاداری پیدا کردم)
فلش بک به چند مین بعد
€قربان میتونم بیام داخل
-بیا
€با من کاری داشتین
-هان ته جو میخوام برام مدارکی از اقای لی پیدا کنی از خانوادش از کارش همه چیز میخوام تا فردا خاکش کنم
€و.. ولی
-ولی چی؟؟
€اقای لی یک فرد معمولی نیست
-منظورت و نمیفهمه واضع بگو بینم
€اقا لی جز یکی از مافیای های با تجربه
-چی؟؟
€یکی از مافیا های قدیمی و با تجربه ست اون با پدرتون مشکل داشت برای همین از طریق مادرتون خواسته بهش اسیب برسونه
(پدر جنگکوک یکی از بزرگترین و قدرتمند ترین مافیای کره است ک الان اینا به جنگکوک رسیده و باندشون قوی تر شده)
-عااا پس اینطوری خواسته صدمه بزن
-منشی کیـــــــم(داد)
÷بله قربان(با نگرانی)
-لازم نیست به باند24خبر بدی ک اماده شن میخوام از یه روش دیگه ازش انتقام بگیرم با جنگ نمیشه باید توان سال ها عذاب منو بابام و بده
÷بله قربان،اما میخواین چیکار کنین
-عااا الان خستم فردا ساعت 9صبح جلسه میزارم
÷هان ته جو میخوام جد و اباد لی رو پیدا کنی فردا ازت با جزئیات کامل میخوام
€چشم
-منشی کیم کاری فردا رو برای جلسه انجام بده
÷چشم قربان
summary part 2:
فقط صدای تهیونگ و بابام ک اسم و صدا میزدن رو میشنیدم بعداز چند دقیقه دیگه هیچی ندیدم و سیاهی همه جا رو گرفت وقتی بیدار شدم بهم سرُم وصل بود.
part ③
(فلش بک به حال)
-منشی کیم
÷بله قربان
-بیا داخل دفتر کارت دارم
÷چشم
-منشی کیم، اقای هان ته جو بعد از مدت ها تحقیق متوجه شدن که مرگ مادر توسط اقای لی بوده
-ازت میخوام هر چه سریع تر باند 24 رو اماده کنی میخوام انتقام و بگیرم
-منشی کیم به هان ته جو بگو بیاد شرکت
÷بله قربان، ما مثل همیشه کنارتون هستیم
(-من بعد از فوت مادر به بهتر مافیای کره تبدیل شدم و تا الان بهترین افراد وفاداری پیدا کردم)
فلش بک به چند مین بعد
€قربان میتونم بیام داخل
-بیا
€با من کاری داشتین
-هان ته جو میخوام برام مدارکی از اقای لی پیدا کنی از خانوادش از کارش همه چیز میخوام تا فردا خاکش کنم
€و.. ولی
-ولی چی؟؟
€اقای لی یک فرد معمولی نیست
-منظورت و نمیفهمه واضع بگو بینم
€اقا لی جز یکی از مافیای های با تجربه
-چی؟؟
€یکی از مافیا های قدیمی و با تجربه ست اون با پدرتون مشکل داشت برای همین از طریق مادرتون خواسته بهش اسیب برسونه
(پدر جنگکوک یکی از بزرگترین و قدرتمند ترین مافیای کره است ک الان اینا به جنگکوک رسیده و باندشون قوی تر شده)
-عااا پس اینطوری خواسته صدمه بزن
-منشی کیـــــــم(داد)
÷بله قربان(با نگرانی)
-لازم نیست به باند24خبر بدی ک اماده شن میخوام از یه روش دیگه ازش انتقام بگیرم با جنگ نمیشه باید توان سال ها عذاب منو بابام و بده
÷بله قربان،اما میخواین چیکار کنین
-عااا الان خستم فردا ساعت 9صبح جلسه میزارم
÷هان ته جو میخوام جد و اباد لی رو پیدا کنی فردا ازت با جزئیات کامل میخوام
€چشم
-منشی کیم کاری فردا رو برای جلسه انجام بده
÷چشم قربان
۳.۶k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.