Part24
#Part24
- نخواستیم بابا یه تخم مرغ هم بخورم سیرم ...
- بشین ببینم وقت ندارم دوباره برگردم عمارت !
- لازم نیست برگردم اونجا ! خونه ی خودم که همینجاست برمیگردم !
قفل مرکزی و که زدم و پامو رو گاز فشار دادم که اخم غلیضی کرد .
- مگه نمیگم که ....
اخم وحشتناکی کردم و زیر لب گفتم :
- بس کن دیگه رفتیم حوصلتو ندارم! دوباره باهات مث آدم رفتار کردم فک کردی میزارم دخالت کنی.؟
- ولی الانم ....
- ببند دهنتو !
# هلیا
با حرفی که بهمزد دیگه اصلا دوست نداشتم برم رستوران یا بیرون .... اصلا دوست نداشتم ببینمش دیگه پیشش بشینم ...
واقعا رو مخه این پسر ... روانی ! چطور قراره همکار زوری این و همخونه این بشم من ؟!
سهیل وای سهیل چطور دوماه تحملش کرد ؟!
که البته به قول خودش رفتارش متفاوته ولی چراشو؟ نمیدونم ...!
اما سهیل برعکس یاشار رفتارش و صحبت کردنش خیلی خوب بود ...عی کراشممم ...کی میتونم دوباره ببینمت ؟ هوففف... دیگه داشت با تکون های ماشین خوابم میبرد و گیج بودم که یاشار با اخم و لحنی سرد گفت :
رسیدیم ...
چشامو بازکردم که دیدم نزدیک پارکینگ برج میلادم چشام گشاد شد ! واو! براوو! چقدر پولدار و باکلاسه این بشر !
حالا خوبه تا دو دیقه پیش داشتم بدشو میگفتم ولی خدایی جنتلمنه هاا!
یا دهنی که نمیشد بسته بشه از ماشین پیاده شدم که اومد سمتم و دستمو گرفت ! ....
چقدر دستاش داغ بودن !
منم متقابل آن دستشو گرفتم وقتی رفتیم تو با همون اخم گفت :
- کدوم میز راحت تری بریم همونجا ؟
یه میز دو نفره کنج رستوران بود ... کلا علاقه خاصی به کنج دیوار دارم دستشو محکم تر گرفتم و بردمش سمت میز با لبخند گفتم :
- این چطوره؟
و مشتاقانه به چشماش زل زدم که اخماشو وا کرد و با باز و بسته کردن چشماش تایید کرد و گفت :
خوبه
.. چشماش خاص بودن مژه های بلند و چشمای افتاده ...
صندلی و کشید برام :
- ممنون
- خواهش
گارسون اومد و مث دفعه قبلی یاشار و میشناخت:
- به به جناب سهیلی خوب هستید ؟ سلام خانم خوش اومدید جناب چی میل دارن ؟
- هرچی خانم سفارش داد.
- خانم چی میل دارن ؟
- نمیدونم ... هرچی خودت گفتی
- کوبیده میخوری ؟
- اوهوم
- پس ۲پرس کوبیده ۱ نوشابه خانواده بیارید برامون
- بله حتمن چیز دیکه ای نمیخواید ؟
- نه
یه ده دیقه گذشت و غذا نیومد ....
منم منگ خواب سرمو گزاشتم رو میز و سعی کردم تا غذا بیاد بخوابم ....
بعد از چند دیقه چیز گرمی و ردی شونه هام حس کردم ...
- نخواستیم بابا یه تخم مرغ هم بخورم سیرم ...
- بشین ببینم وقت ندارم دوباره برگردم عمارت !
- لازم نیست برگردم اونجا ! خونه ی خودم که همینجاست برمیگردم !
قفل مرکزی و که زدم و پامو رو گاز فشار دادم که اخم غلیضی کرد .
- مگه نمیگم که ....
اخم وحشتناکی کردم و زیر لب گفتم :
- بس کن دیگه رفتیم حوصلتو ندارم! دوباره باهات مث آدم رفتار کردم فک کردی میزارم دخالت کنی.؟
- ولی الانم ....
- ببند دهنتو !
# هلیا
با حرفی که بهمزد دیگه اصلا دوست نداشتم برم رستوران یا بیرون .... اصلا دوست نداشتم ببینمش دیگه پیشش بشینم ...
واقعا رو مخه این پسر ... روانی ! چطور قراره همکار زوری این و همخونه این بشم من ؟!
سهیل وای سهیل چطور دوماه تحملش کرد ؟!
که البته به قول خودش رفتارش متفاوته ولی چراشو؟ نمیدونم ...!
اما سهیل برعکس یاشار رفتارش و صحبت کردنش خیلی خوب بود ...عی کراشممم ...کی میتونم دوباره ببینمت ؟ هوففف... دیگه داشت با تکون های ماشین خوابم میبرد و گیج بودم که یاشار با اخم و لحنی سرد گفت :
رسیدیم ...
چشامو بازکردم که دیدم نزدیک پارکینگ برج میلادم چشام گشاد شد ! واو! براوو! چقدر پولدار و باکلاسه این بشر !
حالا خوبه تا دو دیقه پیش داشتم بدشو میگفتم ولی خدایی جنتلمنه هاا!
یا دهنی که نمیشد بسته بشه از ماشین پیاده شدم که اومد سمتم و دستمو گرفت ! ....
چقدر دستاش داغ بودن !
منم متقابل آن دستشو گرفتم وقتی رفتیم تو با همون اخم گفت :
- کدوم میز راحت تری بریم همونجا ؟
یه میز دو نفره کنج رستوران بود ... کلا علاقه خاصی به کنج دیوار دارم دستشو محکم تر گرفتم و بردمش سمت میز با لبخند گفتم :
- این چطوره؟
و مشتاقانه به چشماش زل زدم که اخماشو وا کرد و با باز و بسته کردن چشماش تایید کرد و گفت :
خوبه
.. چشماش خاص بودن مژه های بلند و چشمای افتاده ...
صندلی و کشید برام :
- ممنون
- خواهش
گارسون اومد و مث دفعه قبلی یاشار و میشناخت:
- به به جناب سهیلی خوب هستید ؟ سلام خانم خوش اومدید جناب چی میل دارن ؟
- هرچی خانم سفارش داد.
- خانم چی میل دارن ؟
- نمیدونم ... هرچی خودت گفتی
- کوبیده میخوری ؟
- اوهوم
- پس ۲پرس کوبیده ۱ نوشابه خانواده بیارید برامون
- بله حتمن چیز دیکه ای نمیخواید ؟
- نه
یه ده دیقه گذشت و غذا نیومد ....
منم منگ خواب سرمو گزاشتم رو میز و سعی کردم تا غذا بیاد بخوابم ....
بعد از چند دیقه چیز گرمی و ردی شونه هام حس کردم ...
۲.۷k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.