خیانت

#خیانت
#pt3
پرش به آشنایت کوک و کارینا:
کارینا تویه بار کار میکرد خیلی وقت بود از اون یتیم خونه کوفتی فرار کرده بود و تویه بار کار میکرد هم سفارش می‌گرفت هم مشروبارو میبرد کارینا برعکس بقیه دخترا که کار میکردن با خوش رویی برخورد میکرد و به کسی رو نمیداد ولی بقیه با لاس زدن به مردا پول هم در میاوردن (علامت مدیر بار=)
=کارینا(داد)
کارینا با شنیدن صدایه مدیرش سریع به سمت مدیرش رفت و تعظیم کرد
+بله رئیس
=گوش کن رقاص بارمون سرما خورده و نمیتونه بیاد تو بجاش میری رو سن
+ولی رئیس من بلد نیستم
=چاره ای نیست همه امیدمون به توعه سریع میری لباستو عوض می‌کنی امشب مهمون ویژه داریم مالک بار قراره بیاد اینجا اگه ببینه کم و کسری هست همه مارو گردن میزنه فهمیدی؟
+بله رئیس
کارینا با کلی استرس و ازیت لباسی که بهش دادن رو تنش کرد جز چند تیکه پارچه هیچی دیگه نداشت کفش پاشنه بلندشو پاش کرد و رفت رو سن باید سعی میکرد برقصه استعدادشو داشت از کنار ستون میتونست ببینه کی میخواد بیاد که با دیدن اون مرد یه لحظه بهش خیره شد
+تاحالا اینجا ندیدمش
رئیس لی با پاچه خواری با اون مرد اهوال پرسی میکرد ولی مرد دریق از یه لبخند
بلخره دخترک رفت رو سن و با افتادن نور روش شروع کرد به رقصیدن نگاه هایه سنگینی رو رو خودش حس میکرد ولی باید بهترین رقصشو انجام میداد بدن انعطاف پذیرش تمام مردایه اون بار و مخصوصا اون شخص مالک بار جلوتر از همه نشسته بود میتونست نگاه سنگین همون فرد رو حس کنه فقط همون بعد از تموم شدن رقصش زود لباسشو عوض کرد و به خواست رئیسش کنارش وایستاد و سرشو پایین انداخت که با دیدن کفشایه براقی جلو روش چشماشو بست
_سرتو بیار بالا گفتم سرتو بیار بالا
دیدگاه ها (۰)

#خیانت #pt4دخترک آروم سرشو بالا آورد ولی همش سعی میکرد چشاشو...

#خیانت #pt5همون موقع کارینا از زیر دست کوک بیرون اومد +خانوم...

#خیانت #pt2دخترک به طرف پنجره رفت و پرده رو کامل کنار داد +ج...

#خیانت عاشقانه ای که با شکست مواجه شد:#pt1دختر و پسری که بعد...

معرفی شخصیت ها و پارت (1)سلام من کیم آت هستم یک دختر ۱۶ ساله...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط