🖤فیک مافیایی شب پارت28🖤
🖤فیک مافیایی شب پارت28🖤
کوک: گوشی رونا توی کاخ بود
و گفتم ردیابی که به گردنبندش وصله رو
پیدا کنند....
تهیونگ: کوک کوک پیداش کردیم..
کوک: چــــی همین الان افراد رو جمع کن میریم...
رونا: چند ساعتی هست که اینجاییم ولی
ولی نه آب بهم میدن نه غذا دیگه اصلا جون نداشتم که یهو صدایی تیر اندازی اومد من میدونستم کوک میاد دنبالم..
دوجین: چی کوک حمله کرده اخه از کجا مارا پیدا کرده همین الان اون دختر رو بیار...
سامون: چشم ارباب..
رونا: افراد دوجین اومدن و منو با خودشون بردن...
کوک: تهیونگ تو برو دنبال رونا منم میرم
دنبال دوجین...
تهیونگ: باشه..
دوجین ی چاقو برداشتم وگذاشتم روی گردن
رونا و اماده شدم تا کوک بیاد..
کوک: در رو که باز کردم رونا رو دیدم
رونااا حالت خوبه خیلی زیاد حالش خوب نبنب
دوجین اگه یه مو از سرش کم بشه اینجارو به اتیش میکشم بزار اون بره تو با من طرفی...
دوجین: هههه کوک فکر کردی انقدر احمقم
چاقو رو فشار دادم...
کوک: گوشی رونا توی کاخ بود
و گفتم ردیابی که به گردنبندش وصله رو
پیدا کنند....
تهیونگ: کوک کوک پیداش کردیم..
کوک: چــــی همین الان افراد رو جمع کن میریم...
رونا: چند ساعتی هست که اینجاییم ولی
ولی نه آب بهم میدن نه غذا دیگه اصلا جون نداشتم که یهو صدایی تیر اندازی اومد من میدونستم کوک میاد دنبالم..
دوجین: چی کوک حمله کرده اخه از کجا مارا پیدا کرده همین الان اون دختر رو بیار...
سامون: چشم ارباب..
رونا: افراد دوجین اومدن و منو با خودشون بردن...
کوک: تهیونگ تو برو دنبال رونا منم میرم
دنبال دوجین...
تهیونگ: باشه..
دوجین ی چاقو برداشتم وگذاشتم روی گردن
رونا و اماده شدم تا کوک بیاد..
کوک: در رو که باز کردم رونا رو دیدم
رونااا حالت خوبه خیلی زیاد حالش خوب نبنب
دوجین اگه یه مو از سرش کم بشه اینجارو به اتیش میکشم بزار اون بره تو با من طرفی...
دوجین: هههه کوک فکر کردی انقدر احمقم
چاقو رو فشار دادم...
۵۳.۶k
۲۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.