مالکیت خونین f p
مالکیت خونین f4 p27
ری اروم بهشون علامت میده : فک کنم پلیسان
نرا و شیزوکو به هم نگاه میکنن و قلبشون تند تند میزنه
ری : فقط باید از پنجره بریم بیرون و بپیچیم تا به یه کوچه ی باریک برسیم . بعدشم ... حالا میگم بهتون . فقط سریع باشین
شیزوکو داشت از نگرانی جون میداد : ولی ... ولی اگه بیوفتیم چی ؟
نرا با یه نگاه جدی و مصمم به شیزوکو نگاه کرد : نگران نباش. میبینی که زندم . بهم اعتماد کن
شیزوکو : ۱ . ۲ . ۳ . بریم
و هرسه تاشون به سمت پنجره هجوم اوردن و گیر کردن
ری با حرص : احیانا فکر کی بود هر۳ تاییمون باهم بیایم سمت پنمره
شیزوکو در حال سوت زدن *
نرا : ای خدا ....
ری که از همه لاغر تر بود خودشو بیرون کشید و نرا و شیزوکوعم به زحمت خودشونو بیرون کشیدن. صدای پلیسا نزدیک تر میشد
از کوچه ی تاریک و باریک به سمت خیابونا رفتن و به سمت یه پارک رفتن و لابه لای درختا قایم شدن
شیزوکو : هنوز اینجان ؟
نرا گوشاشو تیز کرد : دارن میرن
بعد چن دیقه صدای پلیسا کم کم دور شد و گفس راحتی کشیدن
ری : نگا کن توروخدا منم شدم شریک جرم
نرا : خفه شو بابا . چه جرمی ؟
شیزوکو با هق هق صورتشو میگیره توی دستاش : بس کنین !
شیزوکو : الان وقت دعوا نیست میفهمین ؟ بحث مرگ و زندگیه . حکم ما تازه حبس نیست . اعدامه
ری و نرا سرشونو گرفتن پایین
ری : حالا باید چیکار کنیم ؟
نرا : خونه ی من !
ری : شوخیت گرفته ؟ اونا حتما جاتو میدونن
نرا : شاید جای محل محفی گنگو بدونن . اما خونمو نه
شیزوکو : هرکاری میکنید بکنید فقط از شر اینا خلاص شیم
نرا به اطراف نگاهی کرد . به دخترا علامت داد که دنبالش بیان . بعد چن دیقه رسیدن خونه ی نرا
نرا درو باز کرد و وارد شد و دختراعم وارد شدن . نرا وارد اتاقش شد . پرده هارو کنار زد و از پنجره ی اتاقش بیرونو دید زد : فعلا که هیچکس نیست
ری : خداروشکر
نرا :وایسا .... ژاپن همه جای شهر دوربین امنیتی داره و میتونه مردمو شناسایی کنه ...نکنه منم ...
شیزوکو و ری دوباره با نگرانی به هم نگاه گردن ...
ری اروم بهشون علامت میده : فک کنم پلیسان
نرا و شیزوکو به هم نگاه میکنن و قلبشون تند تند میزنه
ری : فقط باید از پنجره بریم بیرون و بپیچیم تا به یه کوچه ی باریک برسیم . بعدشم ... حالا میگم بهتون . فقط سریع باشین
شیزوکو داشت از نگرانی جون میداد : ولی ... ولی اگه بیوفتیم چی ؟
نرا با یه نگاه جدی و مصمم به شیزوکو نگاه کرد : نگران نباش. میبینی که زندم . بهم اعتماد کن
شیزوکو : ۱ . ۲ . ۳ . بریم
و هرسه تاشون به سمت پنجره هجوم اوردن و گیر کردن
ری با حرص : احیانا فکر کی بود هر۳ تاییمون باهم بیایم سمت پنمره
شیزوکو در حال سوت زدن *
نرا : ای خدا ....
ری که از همه لاغر تر بود خودشو بیرون کشید و نرا و شیزوکوعم به زحمت خودشونو بیرون کشیدن. صدای پلیسا نزدیک تر میشد
از کوچه ی تاریک و باریک به سمت خیابونا رفتن و به سمت یه پارک رفتن و لابه لای درختا قایم شدن
شیزوکو : هنوز اینجان ؟
نرا گوشاشو تیز کرد : دارن میرن
بعد چن دیقه صدای پلیسا کم کم دور شد و گفس راحتی کشیدن
ری : نگا کن توروخدا منم شدم شریک جرم
نرا : خفه شو بابا . چه جرمی ؟
شیزوکو با هق هق صورتشو میگیره توی دستاش : بس کنین !
شیزوکو : الان وقت دعوا نیست میفهمین ؟ بحث مرگ و زندگیه . حکم ما تازه حبس نیست . اعدامه
ری و نرا سرشونو گرفتن پایین
ری : حالا باید چیکار کنیم ؟
نرا : خونه ی من !
ری : شوخیت گرفته ؟ اونا حتما جاتو میدونن
نرا : شاید جای محل محفی گنگو بدونن . اما خونمو نه
شیزوکو : هرکاری میکنید بکنید فقط از شر اینا خلاص شیم
نرا به اطراف نگاهی کرد . به دخترا علامت داد که دنبالش بیان . بعد چن دیقه رسیدن خونه ی نرا
نرا درو باز کرد و وارد شد و دختراعم وارد شدن . نرا وارد اتاقش شد . پرده هارو کنار زد و از پنجره ی اتاقش بیرونو دید زد : فعلا که هیچکس نیست
ری : خداروشکر
نرا :وایسا .... ژاپن همه جای شهر دوربین امنیتی داره و میتونه مردمو شناسایی کنه ...نکنه منم ...
شیزوکو و ری دوباره با نگرانی به هم نگاه گردن ...
- ۱.۸k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط