*شیلان*
*شیلان*
هیرسا:
هیچی بابا نمی دونم تو چطور حسابداری می خونی
شیلان : الان خیلی اوسکول زدم
- خیلی
شیلان : راه بیفت منو باش دلم واسه کی می سوزه نمی دونستم وگرنه عمرا دلم واسه تو بسوزه
- دستت درد نکنه دلسوزیتم ظهر دیدم اگه می زاشتی یه لقمه غذا بخورم معدم اینجوری نمی ریخت بهم
دیگه شیلان جوابمو نداد نشستم پشت فرمون ورفتیم محظر شناسنامه ها رو دادم یه وارسی کردن وبعدم سیغه محرمیت خوندن چون می دونستم اینجا بدون دردسره اومدم اینجا برگه سیغه نامه رو گرفتم وشناسنامه هامون رو برداشتم اشاره کردم به شیلان که مات ومتحیر باهام اومد بیرون ورفتیم نشستیم تو ماشین
- چته چشات دراومد
شیلان: جریان چیه ؟!!!!
- جریان چی ؟!
شیلان : همینکه انقدر راحت اینکارو کردی
- سیغه کردن چیزی می خواد خودمونم می تونستیم بخونیم
برگه رو برداشت وگفت : چی زدی مهرم....اوووووف بابا دست ودلباز
جدی نگاش کردم پر رو نشه وبرگه رواز دستش کشیدم
شیلان : کی برام حلقه می خری ؟؟؟
- مگه خبریه
شیلان : به عمو میگم
- جرات می کنی بگو
شیلان گوشیشو دراورد وگفت : الان میگم
- بگو
شماره بابا رو گرفت گذاشت رو اسپیکر
شیلان: الو سلام عمو
بابا : به به دختر گلم خوبی عمو
شیلان : خوبم فداتون بشم بهترین عموی دنیا
خندیدم وسری براش تکون دادم
شیلان : عمو هیرسا می خواد باهاتون حرف بزنه
بهش اخم کردم خندید
- شیلان چرا دروغ میگی
بابا: سلام پسرم
- سلام بابا
بابا : کاری که گفتمو انجام دادی
- بله بابا
شیلان : عمو حلقه نخرید
بابا خندید وگفت : براش بگیر هیرسا
- فکر نکنم لازم باشه بابا
شیلان : عمو من گفتم بعد شما نگید نگفتم این روز یادت بمونه عمو سلام برسون به مامان هنگامه
بابا : باشه دخترم مواظب خودتون باشید
شیلان : چشم عمو
نگاش کردم گوشیشو گذاشت تو کیفش
- ضایع شدی
شیلان : نخیر
- می دونم از رو نمیری
ادا درآوردواز شیشه بغل دستش بیرونو نگاه می کرد تا رسیدیم خونه اگه شیلان شام درست نمی کرد یقینا از گشنگی ضعف می کردم لباس عوض کردم اومدم بیرون تو آشپزخونه مشغول بود رفتم یکم آجیل از رو کانتر برداشتم وگفتم : چی درست می کنی ؟
برگشت نگام کرد وگفت : به تو چه برای خودمه
- لوس نشو چی درست می کنی ؟!
هیرسا:
هیچی بابا نمی دونم تو چطور حسابداری می خونی
شیلان : الان خیلی اوسکول زدم
- خیلی
شیلان : راه بیفت منو باش دلم واسه کی می سوزه نمی دونستم وگرنه عمرا دلم واسه تو بسوزه
- دستت درد نکنه دلسوزیتم ظهر دیدم اگه می زاشتی یه لقمه غذا بخورم معدم اینجوری نمی ریخت بهم
دیگه شیلان جوابمو نداد نشستم پشت فرمون ورفتیم محظر شناسنامه ها رو دادم یه وارسی کردن وبعدم سیغه محرمیت خوندن چون می دونستم اینجا بدون دردسره اومدم اینجا برگه سیغه نامه رو گرفتم وشناسنامه هامون رو برداشتم اشاره کردم به شیلان که مات ومتحیر باهام اومد بیرون ورفتیم نشستیم تو ماشین
- چته چشات دراومد
شیلان: جریان چیه ؟!!!!
- جریان چی ؟!
شیلان : همینکه انقدر راحت اینکارو کردی
- سیغه کردن چیزی می خواد خودمونم می تونستیم بخونیم
برگه رو برداشت وگفت : چی زدی مهرم....اوووووف بابا دست ودلباز
جدی نگاش کردم پر رو نشه وبرگه رواز دستش کشیدم
شیلان : کی برام حلقه می خری ؟؟؟
- مگه خبریه
شیلان : به عمو میگم
- جرات می کنی بگو
شیلان گوشیشو دراورد وگفت : الان میگم
- بگو
شماره بابا رو گرفت گذاشت رو اسپیکر
شیلان: الو سلام عمو
بابا : به به دختر گلم خوبی عمو
شیلان : خوبم فداتون بشم بهترین عموی دنیا
خندیدم وسری براش تکون دادم
شیلان : عمو هیرسا می خواد باهاتون حرف بزنه
بهش اخم کردم خندید
- شیلان چرا دروغ میگی
بابا: سلام پسرم
- سلام بابا
بابا : کاری که گفتمو انجام دادی
- بله بابا
شیلان : عمو حلقه نخرید
بابا خندید وگفت : براش بگیر هیرسا
- فکر نکنم لازم باشه بابا
شیلان : عمو من گفتم بعد شما نگید نگفتم این روز یادت بمونه عمو سلام برسون به مامان هنگامه
بابا : باشه دخترم مواظب خودتون باشید
شیلان : چشم عمو
نگاش کردم گوشیشو گذاشت تو کیفش
- ضایع شدی
شیلان : نخیر
- می دونم از رو نمیری
ادا درآوردواز شیشه بغل دستش بیرونو نگاه می کرد تا رسیدیم خونه اگه شیلان شام درست نمی کرد یقینا از گشنگی ضعف می کردم لباس عوض کردم اومدم بیرون تو آشپزخونه مشغول بود رفتم یکم آجیل از رو کانتر برداشتم وگفتم : چی درست می کنی ؟
برگشت نگام کرد وگفت : به تو چه برای خودمه
- لوس نشو چی درست می کنی ؟!
۲۱.۸k
۱۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.