تو اونو انتخاب کردی...؟ part 15
جونگکوک ویو:
از پشت در صدای قدم های کسی رو شنیدم خواستم از کارینا جدا بشم
=چیکار میکنی؟
-هی کارینا بسه حالم خوب شد فکر کنم یکی داره میاد
صداش رو مظلوم کرد
=لطفاا فقط یکم دیگه
سعی میکردم از خودم جداش کنم ولی نمیشد صدای قدم بیشتر نزدیک میشد
=باشه پس فقط ۳ ثانیه همینجوری بمونیم لطفا!
از تقلا کردن دست کشیدم تا این سه ثانیه تموم بشه که در باز شد همون لحظه کارینا بوسه ای عمیقی روی گردنم زد و ازم جدا شد
رو به روم ایستاده بود و با لبخند عمیقی به چشمام زل زده بود
با بهت بهش نگاه میکردم، این دیگه چه کاری بود؟
برگشتم ببینم کی اومده داخل تا راضیش کنم به کسی چیزی نگه
که با دیدن ات که جلوی در ایستاده بود به من زل میزد انگار سطل اب یخ ریختن روم
ات ویو:
یعنی چی که چندلحظه بیشتر بمونیم؟کجا بمونن مگه کی تو اون اتاقه؟
در رو باز کردم که دیدم جونگکوک محکم کارینا رو بغل کرده، با صدای باز شدن در کارینا گردنش رو بوسید و با عشوه ازش جدا شد
فقط بهشون زل زده بودم، داشت چه غلطی میکرد؟؟؟
اینطوری باهم دوست بودن؟کمی بهش خیره شدم بغضم گرفته بود، لعنتی قول داده بود هیچوقت تکرارش نکنه ولی بازم کرد، تقصیر من بود که بهش هی فرصت دیگه دادم
نگاهش بین منو دختره عوضی میچرخید
بدون هیچ حرفی سریع جهتمو غوض کردم و بیرون رفتم
پسر با بهت به اطرافش نگاه میکرد، چه اتفاقی داشت میوفتاد؟
دلش نمیخواست ات اون صحنه رو ببینه تقصیر اون نبود اون نمیخواست همچین کاری کنه!
جونگکوک ویو:
گیج شده بودم که فهمیدم ات از اتاق رفته ، با عصبانیت به کارینا نگاه کردم تن صدام بالا رفته بود
-لعنتی، تو چه غلطی کردی ها؟؟اگه ترکم کنه چی، میدونی چه گندی زدی؟؟
کارینا اروم نزدیکش شد شونشو نوازش کرد
=هی جونگکوک اینکارا چیه، قبول کن خودتم میخواستی از دستش خلاص شی من اینکارو برای توی کردم..
بیشتر بهش نزدیک شد با موهاش بازی میکرد و به چشماش خیره بود
=الان میتونیم راحت تر باهم وقت بگذرونیم بدون اینکه مزاحممون بشه!
جونگکوک ویو:
من...من الان فهمیدم میخواست چه غلطی با زندگی من بکنه!
با عصبانیت بهش نگاه میکردم اصلا کنترلم دست خودم نبود صدام بالا رفته بود مطمئن بودم الان همه میریزن اینجا
هولش دادم از خودم دورش کردم
-لعنتی من به تو اعتماد کردم! تو از اولشم میخواستی همین کارو کنی، ارهه؟؟
جمله های اخرشو با عربده میگفت اصلا حالش دست خودش نبود
تهیونگ و جیمین رسیدن به اتاق ، جیمین سعی میکرد کارمندا رو بیرون کنه تهیونگ وارد اتاق شد
^چیشده کوک چرا داد میزنی؟
-تهیونگ این عوضی رو ببر بیرون تا کار دستش ندادم فقط بندازش بیروون!
^اروم باش کوک ات کجاست؟؟
کارینا کوتاه نمیومد میخواست هرطور شده اونجا بمونه
=چت شده کوک؟ تو مگه خودت نمیخواستی که اون بره؟؟اگه دوسش داشتی چرا پیش من میومدی ها؟؟
زیادی غوغا به پا کرده بودن، نامجون و جیهوپ هم وارد اتاق شدن
نامجون شروع کرد به حرف زدن
°چیشده تهیونگ جریان چیه؟
^نمیدونم ولی مطمئنم هرچی هست اتفاق خوبی نیوفتاده
با حرفی که کارینا زد جونگکوک سمتش خیز برداشت تهیونگ دوباره اونو گرفت
-احمق اون زنمه من هیچوقت اونو به تو عوضی ترجیح نمیدم، چی باعث شده بود همچین فکری کنی ها؟؟ گورتو گم کن تا کار دستت ندادم از این به بعدم دیگه اینجا نمیای اخراجی!
کارینا از جاش تکون نمیخورد هنوز به کوک زل زده بود که نامجون سمتش رفت، نامجون فهمیده بود چیشده
با جدیت سمتش رفت و با اخم و صدای گرفته بهش تشر زد
°نشنیدی چی گفت؟؟برو بیرون تا خودم بیرونت نکردم
(بچه ها چندپارت پشت هم میزارم ولی قول بدید وقتی فیک تموم شد خوب از همه پارتاش حمایت کنید🧡)
(کامنت ۴۰؟)
از پشت در صدای قدم های کسی رو شنیدم خواستم از کارینا جدا بشم
=چیکار میکنی؟
-هی کارینا بسه حالم خوب شد فکر کنم یکی داره میاد
صداش رو مظلوم کرد
=لطفاا فقط یکم دیگه
سعی میکردم از خودم جداش کنم ولی نمیشد صدای قدم بیشتر نزدیک میشد
=باشه پس فقط ۳ ثانیه همینجوری بمونیم لطفا!
از تقلا کردن دست کشیدم تا این سه ثانیه تموم بشه که در باز شد همون لحظه کارینا بوسه ای عمیقی روی گردنم زد و ازم جدا شد
رو به روم ایستاده بود و با لبخند عمیقی به چشمام زل زده بود
با بهت بهش نگاه میکردم، این دیگه چه کاری بود؟
برگشتم ببینم کی اومده داخل تا راضیش کنم به کسی چیزی نگه
که با دیدن ات که جلوی در ایستاده بود به من زل میزد انگار سطل اب یخ ریختن روم
ات ویو:
یعنی چی که چندلحظه بیشتر بمونیم؟کجا بمونن مگه کی تو اون اتاقه؟
در رو باز کردم که دیدم جونگکوک محکم کارینا رو بغل کرده، با صدای باز شدن در کارینا گردنش رو بوسید و با عشوه ازش جدا شد
فقط بهشون زل زده بودم، داشت چه غلطی میکرد؟؟؟
اینطوری باهم دوست بودن؟کمی بهش خیره شدم بغضم گرفته بود، لعنتی قول داده بود هیچوقت تکرارش نکنه ولی بازم کرد، تقصیر من بود که بهش هی فرصت دیگه دادم
نگاهش بین منو دختره عوضی میچرخید
بدون هیچ حرفی سریع جهتمو غوض کردم و بیرون رفتم
پسر با بهت به اطرافش نگاه میکرد، چه اتفاقی داشت میوفتاد؟
دلش نمیخواست ات اون صحنه رو ببینه تقصیر اون نبود اون نمیخواست همچین کاری کنه!
جونگکوک ویو:
گیج شده بودم که فهمیدم ات از اتاق رفته ، با عصبانیت به کارینا نگاه کردم تن صدام بالا رفته بود
-لعنتی، تو چه غلطی کردی ها؟؟اگه ترکم کنه چی، میدونی چه گندی زدی؟؟
کارینا اروم نزدیکش شد شونشو نوازش کرد
=هی جونگکوک اینکارا چیه، قبول کن خودتم میخواستی از دستش خلاص شی من اینکارو برای توی کردم..
بیشتر بهش نزدیک شد با موهاش بازی میکرد و به چشماش خیره بود
=الان میتونیم راحت تر باهم وقت بگذرونیم بدون اینکه مزاحممون بشه!
جونگکوک ویو:
من...من الان فهمیدم میخواست چه غلطی با زندگی من بکنه!
با عصبانیت بهش نگاه میکردم اصلا کنترلم دست خودم نبود صدام بالا رفته بود مطمئن بودم الان همه میریزن اینجا
هولش دادم از خودم دورش کردم
-لعنتی من به تو اعتماد کردم! تو از اولشم میخواستی همین کارو کنی، ارهه؟؟
جمله های اخرشو با عربده میگفت اصلا حالش دست خودش نبود
تهیونگ و جیمین رسیدن به اتاق ، جیمین سعی میکرد کارمندا رو بیرون کنه تهیونگ وارد اتاق شد
^چیشده کوک چرا داد میزنی؟
-تهیونگ این عوضی رو ببر بیرون تا کار دستش ندادم فقط بندازش بیروون!
^اروم باش کوک ات کجاست؟؟
کارینا کوتاه نمیومد میخواست هرطور شده اونجا بمونه
=چت شده کوک؟ تو مگه خودت نمیخواستی که اون بره؟؟اگه دوسش داشتی چرا پیش من میومدی ها؟؟
زیادی غوغا به پا کرده بودن، نامجون و جیهوپ هم وارد اتاق شدن
نامجون شروع کرد به حرف زدن
°چیشده تهیونگ جریان چیه؟
^نمیدونم ولی مطمئنم هرچی هست اتفاق خوبی نیوفتاده
با حرفی که کارینا زد جونگکوک سمتش خیز برداشت تهیونگ دوباره اونو گرفت
-احمق اون زنمه من هیچوقت اونو به تو عوضی ترجیح نمیدم، چی باعث شده بود همچین فکری کنی ها؟؟ گورتو گم کن تا کار دستت ندادم از این به بعدم دیگه اینجا نمیای اخراجی!
کارینا از جاش تکون نمیخورد هنوز به کوک زل زده بود که نامجون سمتش رفت، نامجون فهمیده بود چیشده
با جدیت سمتش رفت و با اخم و صدای گرفته بهش تشر زد
°نشنیدی چی گفت؟؟برو بیرون تا خودم بیرونت نکردم
(بچه ها چندپارت پشت هم میزارم ولی قول بدید وقتی فیک تموم شد خوب از همه پارتاش حمایت کنید🧡)
(کامنت ۴۰؟)
۱۶.۸k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.