دختر مطمئنی میخوای جداشیم از هم

دختر : مطمئنی میخوای جداشیم از هم
دورشیم ......
به روزایه بعد رفتن و تنهایی فکر کردی که چی
به روزمون میاد ......
پسر : اره یه مدت شبامونو با گریه صبح میکنیم
خاطرات همو مرور میکنیم، بعد عادت میکنیم
تا وابسته تر نشدیم جدایی بهتره .....
پسر : چهارسال پیش این حرفا رو بهش زدم،
گفتم تا وابسته تر نشدیم جدایی بهتره
رابطمون آینده ایی نداره ......
دختر : به پسر گفت نرو بری میمیرم
پسر : اینها شعاره یه مدت بیتابی میکنی خوب
میشی دوباره مثل روزهای اول زندگیت
و دیگه ندیدمش تا چندماه پیش تو آزمایشگاه
دیدمش .. جا خوردیم از دیدن یکدیگر
لابه لای موهای رنگ شدش چندتا موی سفید
بود و دور چشماش کمی چروک پیر شده بود
بهش گفتم پیر شدی .....
دختر : گفت در عوض تو تکون نخوردی غم
دلتنگی نداشتی حتما
پسر : گفت تو داشتی غم دلتنگی
دختر : گفتم تا دلت بخواد چهارساله دارم با
شام و ناهار دلتنگی رو قورت میدم ولی به رویه
خودم نیاوردم
پسر : توی دست چپش دختره حلقه دید
پرسید..‌.....؟
ازدواج کردی
دختر : گفت اره
پسر : پرسید مرد خوبیه .... راضی هستی ازش
دختر : اره مرد خوبیه موهاش مثل فر نیست
اما حالتش قشنگه .. مثل تو با چشماش
نمیخنده ولی مهربونه ... مثل تو بلد نیست شعر
بنویسه و بخونه اما آدم موفقیه تو کارش ..
ولی اسمش شبیه اسم تویه ... اصلا همینکه
اسمش مثل اسم تو بود چشمو گرفت زنش
شدم ......
پسره : گریه اش گرفته بود پرسید همسرتو
دوس داری
دختره : گفت که مرد خوبیه
پسر : گفت نشد جوابمو درست بده ... همسرتو
دوس داری
دختر : جواب داد نه به اندازه تو ......
همون موقع پرستار صداش زد و جواب آزمایش
بارداریشو داد به دستش که مثبت بود
با برگه اومد جلوم وایساد و گفت باباشو که
نتونستم با عشق بخوام دعا کن. حداقل بچمو
عاشقانه بزرگ کنم. دعا کن تموم شه دلتنگیم
برایه تو و بخاطر تو
رفت و دیگه ندیدمش. حسرت و اشک بیفایده
بود .....
میدونی میخوام از این داستان چی بگم ....؟
میخوام بگم بعضی دوست داشتن ها واقعی
هستن و دوست داشتن هایه واقعی با هیچ
رفتنی تموم نمیشن
میخوام بگم بعضی رفتنا خوشبختی رو میگیرن
از آدما
بعضی رفتنا فکر میکنیم رفتنه و گرنه خاطره ها
میمونن و جان میگیرن .. تقاص خاطر جنونه
حالا بازم میپرسم فکر کردی به روزایه بعد
رفتنت... بعد از نبودنت ..... رفقا نکنید
وجدانن این رفتنا رو با عزیزانتون ...نکنید
😔 😢