عشق با قلدری(خلاصه پارت ۱۵)
خلاصه پارت ۱۵
ویو ا.ت
تو لابی منتظر مربی بچدیم بلاخره اومد
مربی:بچه ها هفتا اتاق بیشتر نیست یکیش ماله منه شیشتا دیگشو تقسیم میکنیم
بین همه تقسیم شد و مربی اومد پیشم
مربی:اینم ماله تو و می یونگ
ا.ت:ممنون
مین وو:ا.ت میتونی اتاقتو باهام عوض کنی
ا.ت:حتما ولی هم اتاقیت کیه
مین وو:شوگا
ا.ت:چی؟نه نه
مین وو:نمیشه ببخشید خودت قبول کردی
اومد طرفمو کلیدو از دستم گرفت
مین وو:خوش بگذره
ا.ت:خیلی بی شعوریی
شوگا:از من بدت میاد؟
ا.ت:نه همچین چیزی نیست ولی خب هیچی بریم؟
رفتیم تو اتاق اتاقه می یونگ و مین وو دقیقا اتاق کناریمون بود
......
ا.ت:تو رو تخت بخواب
شوگا:من همه جوره با خواب راحتم میتونی خودت رو تخت بخوابی
ا.ت:نمیخواد خودم رو کاناپه میخوام
شوگا:هرجور راحتی
بالشو پتو مو برداشتمو رفتم رو کاناپه
ا.ت:چراغو میشه خاموش کنی؟
شوگا:اوهوم
چراغو خاموش کردم که یهو صدای جیغ از تو اتاق بغلی اومدی
ا.ت:چه خبره؟
شوگا:مین وو و میونگ
ا.ت:چی؟
شوگا:هیسسس فضولی نکن بگیر بخواب
چشامو بستم ولی از شدت فکرای منحرفانه خوابم نبرد
دیگه کم کم چشام رو هم رفت که به خروپفای شوگا چشام باز شد
واقعا خروپف میکنه
نههههههه
.........
با کمر درد چشام باز شد
شوگا نبود
رفتم صورتمو شستم
با گوشیم به می یونگ پیام دادم
(ا.ت:کجایین؟
می یونگ:رستوران دور هم جمعیم توهم بیا)
لباسامو عوض کردمو رفتم رستوران
همه دوره هم جمع بودن
ا.ت:صبح بخیر خانومه می یونگ
می یونگ:اومدی
رفتم رو صندلی نشستم
ا.ت:بله اومدم
جی هوپ:صبحت بخیر
ا.ت:صبح تو هم بخیر*لبخند
ا.ت:دیشب خیلی بهتون خوش گذشت؟
جی هوپ:با کی ای؟
ا.ت:خودش میدونه
ا.ت:حداقل بی صدا میبودین ما بخوابیم
می یونگ:یعنی معلوم بود
ا.ت:هه میگه معلوم بود وای خدا دارم دیوونه میشم
ا.ت:اونوقت مین وو بهم میگه بهت خوش بگذره
شوگا: به تو چه؟
ا.ت:تو هیچی نگو من بزور از دسته تو خوابیدم
شوگا:مگه من چیکارت کردم
ا.ت:تا صبح با خروپوفات نزاشتی بخوابم
مین وو:هه از قیافت معلومه
ا.ت:واقعا نگام کن عین مرده هام
(اینجاش چیزه خاصی نمیشه فقط شوگا و ا.ت سوتی میدنو جی هوپ و بقیه فکر میکنن باهم قرار میزارن و براشون توضیح میدن)
ویو ا.ت
تو لابی منتظر مربی بچدیم بلاخره اومد
مربی:بچه ها هفتا اتاق بیشتر نیست یکیش ماله منه شیشتا دیگشو تقسیم میکنیم
بین همه تقسیم شد و مربی اومد پیشم
مربی:اینم ماله تو و می یونگ
ا.ت:ممنون
مین وو:ا.ت میتونی اتاقتو باهام عوض کنی
ا.ت:حتما ولی هم اتاقیت کیه
مین وو:شوگا
ا.ت:چی؟نه نه
مین وو:نمیشه ببخشید خودت قبول کردی
اومد طرفمو کلیدو از دستم گرفت
مین وو:خوش بگذره
ا.ت:خیلی بی شعوریی
شوگا:از من بدت میاد؟
ا.ت:نه همچین چیزی نیست ولی خب هیچی بریم؟
رفتیم تو اتاق اتاقه می یونگ و مین وو دقیقا اتاق کناریمون بود
......
ا.ت:تو رو تخت بخواب
شوگا:من همه جوره با خواب راحتم میتونی خودت رو تخت بخوابی
ا.ت:نمیخواد خودم رو کاناپه میخوام
شوگا:هرجور راحتی
بالشو پتو مو برداشتمو رفتم رو کاناپه
ا.ت:چراغو میشه خاموش کنی؟
شوگا:اوهوم
چراغو خاموش کردم که یهو صدای جیغ از تو اتاق بغلی اومدی
ا.ت:چه خبره؟
شوگا:مین وو و میونگ
ا.ت:چی؟
شوگا:هیسسس فضولی نکن بگیر بخواب
چشامو بستم ولی از شدت فکرای منحرفانه خوابم نبرد
دیگه کم کم چشام رو هم رفت که به خروپفای شوگا چشام باز شد
واقعا خروپف میکنه
نههههههه
.........
با کمر درد چشام باز شد
شوگا نبود
رفتم صورتمو شستم
با گوشیم به می یونگ پیام دادم
(ا.ت:کجایین؟
می یونگ:رستوران دور هم جمعیم توهم بیا)
لباسامو عوض کردمو رفتم رستوران
همه دوره هم جمع بودن
ا.ت:صبح بخیر خانومه می یونگ
می یونگ:اومدی
رفتم رو صندلی نشستم
ا.ت:بله اومدم
جی هوپ:صبحت بخیر
ا.ت:صبح تو هم بخیر*لبخند
ا.ت:دیشب خیلی بهتون خوش گذشت؟
جی هوپ:با کی ای؟
ا.ت:خودش میدونه
ا.ت:حداقل بی صدا میبودین ما بخوابیم
می یونگ:یعنی معلوم بود
ا.ت:هه میگه معلوم بود وای خدا دارم دیوونه میشم
ا.ت:اونوقت مین وو بهم میگه بهت خوش بگذره
شوگا: به تو چه؟
ا.ت:تو هیچی نگو من بزور از دسته تو خوابیدم
شوگا:مگه من چیکارت کردم
ا.ت:تا صبح با خروپوفات نزاشتی بخوابم
مین وو:هه از قیافت معلومه
ا.ت:واقعا نگام کن عین مرده هام
(اینجاش چیزه خاصی نمیشه فقط شوگا و ا.ت سوتی میدنو جی هوپ و بقیه فکر میکنن باهم قرار میزارن و براشون توضیح میدن)
۵۹.۶k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.