پارت ۳۳
پارت ۳۳
کاترین نگاهی به دوستت انداخت اون نگاه همچی رو لو میداد شاید واقعا جین پیش هوپ بود به نامجون که با جدیت نگاش میکرد زل زد باید تصمیم میگرفت با عقل نه با قلب ولی لعنت قلبش همیشه برنده میشد و اونا الان تو ماشین بودن
♤ بابا بخدااا کسی اونجا نیست
+ رنگت پریده مردمکت بالا پایین میشه دلیل میاری
♤ ها؟
+ هر موقع نگرانی در مورد یه واقعیت این علائم رو نشون میدی الان همشون رو داری نشون میدی پس کسی اونجاست هرکیم باشه برای ما آشناست
هوپ نگاهی به کاترین که مصمم بود نگاه کرد جوابی نداشت کیت روبروش بزرگ شده بود و دیگه نمیتونست گولش بزنه البته قبلا هم نمیتونست
فلش بک
بچگی این دو تا
+ هیونگگگگ
هدپ سر جاش خشکش زد این این صدا خبر خوبی براش نمیورد
♤ ب..بله؟
+ کجا اونم با این تیپ؟
♤ میرم یه چیزی بخرم
+ خر نیستم
♤ بله؟
+ کیه ؟ خوشکله؟
♤ چی؟ باور کن دارم میرم خرید
+ هوپیااا من خر نیستم اول دوم منم میبری
♤ خواهش میکنم نه
+ نه میام
دختر کیفش رو محکم گرفت و به پسر ۴ سال بزرگتر از خودش زل زد
پایان فلش بک
هوپ هیچوقت نمیتونست به این بشر دروغ بگه همیشه هم ثابت شده بود ماشین وایساد معلوم بود که رسیدن در سمت هوپ باز شد و هوپی به دست نامجون از ماشین بیرون کشیده شد
× رمز ؟
♤ ۸۸ ۹۹ ۴۵
+ این چه رمزیه؟
♤ خب این یادم میمونه
.......
جین در حال آشپزی بود که صدای ماشین اومد اما جین به اشپزیش ادامه نداد چون این صدای ماشین هوپ نبود اصلا بزرگوار ماشین نداشت به اروم به اطراف نگا کرد باید قبل اومدن اون افراد به داخل همه وسایلی که برای خودش بود رو نابود میکرد خواست تکون بخوره که زنگ اظطراری خورد و در و پنجره ها با کرکره بسته شدن همین کار کافی بود که جین به سرعت شروع به پنهون کردن وسایلا و خودش کنه
......
نامجون به خونه نگاه کرد
× تو ووو
♤ اخخخخ ۴۵ نبود ۵۴ بود
نامجون یقه هوپی روگرفت میدونست برادرش اینجاست و برای به دست آوردنش هر کاری میکرد ....
من دیگه خسته شدم میشه جام خونین رو ازتون تخفیف بگیرم نزارم ؟
کاترین نگاهی به دوستت انداخت اون نگاه همچی رو لو میداد شاید واقعا جین پیش هوپ بود به نامجون که با جدیت نگاش میکرد زل زد باید تصمیم میگرفت با عقل نه با قلب ولی لعنت قلبش همیشه برنده میشد و اونا الان تو ماشین بودن
♤ بابا بخدااا کسی اونجا نیست
+ رنگت پریده مردمکت بالا پایین میشه دلیل میاری
♤ ها؟
+ هر موقع نگرانی در مورد یه واقعیت این علائم رو نشون میدی الان همشون رو داری نشون میدی پس کسی اونجاست هرکیم باشه برای ما آشناست
هوپ نگاهی به کاترین که مصمم بود نگاه کرد جوابی نداشت کیت روبروش بزرگ شده بود و دیگه نمیتونست گولش بزنه البته قبلا هم نمیتونست
فلش بک
بچگی این دو تا
+ هیونگگگگ
هدپ سر جاش خشکش زد این این صدا خبر خوبی براش نمیورد
♤ ب..بله؟
+ کجا اونم با این تیپ؟
♤ میرم یه چیزی بخرم
+ خر نیستم
♤ بله؟
+ کیه ؟ خوشکله؟
♤ چی؟ باور کن دارم میرم خرید
+ هوپیااا من خر نیستم اول دوم منم میبری
♤ خواهش میکنم نه
+ نه میام
دختر کیفش رو محکم گرفت و به پسر ۴ سال بزرگتر از خودش زل زد
پایان فلش بک
هوپ هیچوقت نمیتونست به این بشر دروغ بگه همیشه هم ثابت شده بود ماشین وایساد معلوم بود که رسیدن در سمت هوپ باز شد و هوپی به دست نامجون از ماشین بیرون کشیده شد
× رمز ؟
♤ ۸۸ ۹۹ ۴۵
+ این چه رمزیه؟
♤ خب این یادم میمونه
.......
جین در حال آشپزی بود که صدای ماشین اومد اما جین به اشپزیش ادامه نداد چون این صدای ماشین هوپ نبود اصلا بزرگوار ماشین نداشت به اروم به اطراف نگا کرد باید قبل اومدن اون افراد به داخل همه وسایلی که برای خودش بود رو نابود میکرد خواست تکون بخوره که زنگ اظطراری خورد و در و پنجره ها با کرکره بسته شدن همین کار کافی بود که جین به سرعت شروع به پنهون کردن وسایلا و خودش کنه
......
نامجون به خونه نگاه کرد
× تو ووو
♤ اخخخخ ۴۵ نبود ۵۴ بود
نامجون یقه هوپی روگرفت میدونست برادرش اینجاست و برای به دست آوردنش هر کاری میکرد ....
من دیگه خسته شدم میشه جام خونین رو ازتون تخفیف بگیرم نزارم ؟
۷.۲k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.