سلامممم میدونم دیروز باید میزاشتم ولی کار داشتم و یهو ساع
سلامممم میدونم دیروز باید میزاشتم ولی کار داشتم و یهو ساعت رو نگا کردم دیدم دیره بالاخره ببخشید لذت ببرید
پارت ۳۱
فلش بک *
۴ سال قبل *
¥ شاهدخت ؟
+ شاهدخت؟ اسم جدید روم گذاشتی ؟
¥ اره آیت بیشتر بهت میاد فلفل نمکی
+ نمک نریز وسط ماموریت
از توی بیسیم صدایی بخش شد
: حواستون رو پرت نکنین جدا شید و محاصرش کنید
+¥ بله قربان
اریک با یه لبخند دختر کش ( ببخشید گاو کش) از کاترین جدا شد و سمت مخالف اون حرکت کرد کاترین هم با در اوردن کفشای پاشنه بلندش به سمت مخالف اریک حرکت اروم از بین دیوارا رد میشدن و تمام اتاقا رو چک میکرد تا اینکه به هم برخورد کردن و هم دیگه رو با دزد اشتباه گرفتن
+¥ سر جات وایسااااا اخخخخخخ
تیر هر دو فرد به کمرشون برخورد کرد دزد خواست فرار کنه که افسر فرد به سرعت گرفتش
_شما بازداشتیت حق صحبت ندارین
+ وگرنه ...اخخ تو دادگاه ازش..ا..استفاده میشه
¥ چرا جلوم اومدی؟
+ تو اومدی جلوم
رئیس به همراه دو اورژانس وارد شد
/ واقعا که یه فردم نتونستید بگیرید
......
هردو کنار هم روی تخت دراز بودن و مجبور بودن غر غرای فرد رو تحمل کنن حتی رئیس
_ من نمیفهمم مغز خر خوردید که تیر میزنین به هم مگه علامتاتون رو ندیدید اصلاااا موی اریک که کاملا معلومههههه اخه خداااا
+ باشه باشه اشتباه کردیم عه ول کن نیستیاااا
_ نه میخوای ولت کنم فلج شد همین طوری به زور از اتاق عمل اومدی بیرون
¥ ببین خدا دوسمون داره ( من از این اریکه بدم میاد )
+ خدااااا اریک ده دقیقه ساکت شو
_ اصلا هر دو خفه شین من هنو حرف دارم
/ یه نفس بگیر
_ چشم رئیس
+ منظورش اینه خفه شو
/ من معدب گفتم ولی بله
_ اما اخه رئیس اینا
/ متوجه اشتباهشون شدن بهتره راحت بزاریمشون
_ نمیخوااام باید زجر بکشن
+ مگه میخوای بکشیمون؟
_ ای کاش همون جا میکشتمتتتت
/ آقای فرد تهدید مرگ کردن پلیس جرمه
_ من خودم پلیسمممم
/ بازم جرمه داد هم نزنید
_ رئیسس
/ کوفت
پایان فلش بک
با یاد اوری اون خاطرات دردناک نفس غم ناکی کشید و کنار جنی روی صندلی نشست که
پارت ۳۱
فلش بک *
۴ سال قبل *
¥ شاهدخت ؟
+ شاهدخت؟ اسم جدید روم گذاشتی ؟
¥ اره آیت بیشتر بهت میاد فلفل نمکی
+ نمک نریز وسط ماموریت
از توی بیسیم صدایی بخش شد
: حواستون رو پرت نکنین جدا شید و محاصرش کنید
+¥ بله قربان
اریک با یه لبخند دختر کش ( ببخشید گاو کش) از کاترین جدا شد و سمت مخالف اون حرکت کرد کاترین هم با در اوردن کفشای پاشنه بلندش به سمت مخالف اریک حرکت اروم از بین دیوارا رد میشدن و تمام اتاقا رو چک میکرد تا اینکه به هم برخورد کردن و هم دیگه رو با دزد اشتباه گرفتن
+¥ سر جات وایسااااا اخخخخخخ
تیر هر دو فرد به کمرشون برخورد کرد دزد خواست فرار کنه که افسر فرد به سرعت گرفتش
_شما بازداشتیت حق صحبت ندارین
+ وگرنه ...اخخ تو دادگاه ازش..ا..استفاده میشه
¥ چرا جلوم اومدی؟
+ تو اومدی جلوم
رئیس به همراه دو اورژانس وارد شد
/ واقعا که یه فردم نتونستید بگیرید
......
هردو کنار هم روی تخت دراز بودن و مجبور بودن غر غرای فرد رو تحمل کنن حتی رئیس
_ من نمیفهمم مغز خر خوردید که تیر میزنین به هم مگه علامتاتون رو ندیدید اصلاااا موی اریک که کاملا معلومههههه اخه خداااا
+ باشه باشه اشتباه کردیم عه ول کن نیستیاااا
_ نه میخوای ولت کنم فلج شد همین طوری به زور از اتاق عمل اومدی بیرون
¥ ببین خدا دوسمون داره ( من از این اریکه بدم میاد )
+ خدااااا اریک ده دقیقه ساکت شو
_ اصلا هر دو خفه شین من هنو حرف دارم
/ یه نفس بگیر
_ چشم رئیس
+ منظورش اینه خفه شو
/ من معدب گفتم ولی بله
_ اما اخه رئیس اینا
/ متوجه اشتباهشون شدن بهتره راحت بزاریمشون
_ نمیخوااام باید زجر بکشن
+ مگه میخوای بکشیمون؟
_ ای کاش همون جا میکشتمتتتت
/ آقای فرد تهدید مرگ کردن پلیس جرمه
_ من خودم پلیسمممم
/ بازم جرمه داد هم نزنید
_ رئیسس
/ کوفت
پایان فلش بک
با یاد اوری اون خاطرات دردناک نفس غم ناکی کشید و کنار جنی روی صندلی نشست که
۵.۸k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.