پارت ۳۲
پارت ۳۲
که در باز شد و لیسا با یه پرستار وحشت زده وارد شد
: خواهشا بشینین
+ آه مشکلی نیست میتونی بری
پرستار به ارومی اتاق رو ترک کرد لیسا کنار جنی اومد و زل زد تو چشاش
◇ حالت خوبه؟ چرا اومدی؟
& انجام وظیفه
◇ کجات تیر خورده؟
+ شکمش میگم رودش سوراخ شده
◇ چیییی
& خانم کاترین نه چیزیم نی
+ اره بابا اصلا هم دچار عشق نشدی
با این حرف جنی بدون اهمیت به لیسا کاترین رو با پاش زد که افتاد
& آخ
◇ خوبی؟ بابا بهش اهمیت نده چیزی میخوای بگیرم
+ نه بابا با این پاهات بشین اینجا من میرم نیم ساعت بعد میام
& نیم ساعت چه خبره ؟
+ نه زود بیام مزاحم میشم
◇ الانم هستی
& لیسا عه
کاترین با خنده از در اتاق خارج شد و سمت خونه هوپی رفت چون نامجون گفته بود بره اونجا شبم که بود دیگه یه روزو باید اونجا میموند
خونه هوپ *
♤ میشه بازم کنی؟
× نه
♤ اخه یعنی چی که منو توی خونه خودم بستی به صندلی
× ببین تو یهو رفتی یه جایی و من تا سردر نیارم با کاترین که کجا رفتی ولت نمیکنم
♤ یعنی چی ؟ شاید یه کار فوری داشتم عه بازممم کن
× نه عمرا
£ بهتر نیست بازش کنیم
× نه
♤ کوفتتتت
£ اخه یهو تا وارد خونه شد گرفتین بستینش این کار اشتباه نیست
♤ افرین چه دختر با فهمی هستی
× خانم رزی
£ بله؟
× برو درو برا کیت باز کن
رزی با یه نگاه نگران به هوپی از اتاق خارج شد و بعد باز کردن در با کاترین وارد اتاق شد
+ نامجون داری چیکار میکنی چرا اینو بستی؟
♤ این داداشته هااا
× خب شروع میکنم این آقایی که اینجاست میدونه جین کجاست
♤+ جااانم ؟
× چیه چرا تعجب میکنه
♤ اخه من جینو از کجا باید پیدا کنم من دو ساله ندیدمش
× عه پس چرا رفتی خونه ویلاییت؟
♤ تو؟
× یه جی پی اس گذاشتم توی کتت و چه خوش شانس که پوشیده بودیش
+ خب؟
× کامان هر بار کسی رو اونجا قایم میکنه میره اونجا
+ منطقی نیست
× پس میریم ویلا
♤ چیییی بابا
£ شاید دوست دخترشو
+ هوپ به دخترا علاقه نداره
£ اوه ...ام
× ما میریم
کاترین نگاهی به
که در باز شد و لیسا با یه پرستار وحشت زده وارد شد
: خواهشا بشینین
+ آه مشکلی نیست میتونی بری
پرستار به ارومی اتاق رو ترک کرد لیسا کنار جنی اومد و زل زد تو چشاش
◇ حالت خوبه؟ چرا اومدی؟
& انجام وظیفه
◇ کجات تیر خورده؟
+ شکمش میگم رودش سوراخ شده
◇ چیییی
& خانم کاترین نه چیزیم نی
+ اره بابا اصلا هم دچار عشق نشدی
با این حرف جنی بدون اهمیت به لیسا کاترین رو با پاش زد که افتاد
& آخ
◇ خوبی؟ بابا بهش اهمیت نده چیزی میخوای بگیرم
+ نه بابا با این پاهات بشین اینجا من میرم نیم ساعت بعد میام
& نیم ساعت چه خبره ؟
+ نه زود بیام مزاحم میشم
◇ الانم هستی
& لیسا عه
کاترین با خنده از در اتاق خارج شد و سمت خونه هوپی رفت چون نامجون گفته بود بره اونجا شبم که بود دیگه یه روزو باید اونجا میموند
خونه هوپ *
♤ میشه بازم کنی؟
× نه
♤ اخه یعنی چی که منو توی خونه خودم بستی به صندلی
× ببین تو یهو رفتی یه جایی و من تا سردر نیارم با کاترین که کجا رفتی ولت نمیکنم
♤ یعنی چی ؟ شاید یه کار فوری داشتم عه بازممم کن
× نه عمرا
£ بهتر نیست بازش کنیم
× نه
♤ کوفتتتت
£ اخه یهو تا وارد خونه شد گرفتین بستینش این کار اشتباه نیست
♤ افرین چه دختر با فهمی هستی
× خانم رزی
£ بله؟
× برو درو برا کیت باز کن
رزی با یه نگاه نگران به هوپی از اتاق خارج شد و بعد باز کردن در با کاترین وارد اتاق شد
+ نامجون داری چیکار میکنی چرا اینو بستی؟
♤ این داداشته هااا
× خب شروع میکنم این آقایی که اینجاست میدونه جین کجاست
♤+ جااانم ؟
× چیه چرا تعجب میکنه
♤ اخه من جینو از کجا باید پیدا کنم من دو ساله ندیدمش
× عه پس چرا رفتی خونه ویلاییت؟
♤ تو؟
× یه جی پی اس گذاشتم توی کتت و چه خوش شانس که پوشیده بودیش
+ خب؟
× کامان هر بار کسی رو اونجا قایم میکنه میره اونجا
+ منطقی نیست
× پس میریم ویلا
♤ چیییی بابا
£ شاید دوست دخترشو
+ هوپ به دخترا علاقه نداره
£ اوه ...ام
× ما میریم
کاترین نگاهی به
۶.۲k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.