فیک طرلح جئون🖇part44
طراح جئون🖇 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🖤#part44
🖤
🖤
🖤
صب یاعت ۶
دوامون با درد که توی شکممون بود بیدار شدیم و به درو برمون نگاه کردین دوتامون بیهوش شده بودیم و الانم دنبال راه فرار بودیم
ا/ت:سوآ چرا اینا نمیان
سوآ:دیگه دارم میترسم به نظرت چیکار کنبم
ا/تدبه خدا نمیدونم
داشتیم باهم حرف میزدیموه دیدم صدای بمب از بیرون اومد و یکی هم صداش از پنجره میومد
جیمین:قدم نمیرشه قدم نمیرسه
بعدم شیشه رو سکوند و
جیمین:بدویید بدویید بپرید بیرون بدویید
ا/ت:از پنجره جا نداره به بیرون که فرار کنبم
جیمین پرید تو و دست منو گرفت و میخوایت درو بشکونه
ا/ت:وایا ببینم تو کیی ولم کنننن
جیمین:از طرف کوک و ته ام اومدم ببرمتون
سوآ:از کجا بدونیم دروغ نمیگی
ا/ت:کوک الان کجاسسس
جیمین:بیرون داره با بغیه دعوا میکنه بدویید بیاد کمک زود درو شکوندین و از در رفتیم بیرون که من دیدم کوک اون جلو اایساده و همه هم بیهوشن دیت جیمین رو ول ردن و پریدم بغل کوک
کوک:گفتم ولت نمیکنم
ا/ت:خیییلی دوست دارمد(با گریه)
که دیدم یکی از پشت یه چاقو گذاتش وی گلویه من و از اونور هم ته و سوآ رفتن بیرون تا ماهم بیام
بنگچان:بای جلو زنت رو میکشم
کوک:هه نمبتومی از ا/ت فاصه بگیر کثیف آشغال
که یه دفه دیدم بنکچان گلوی ا/ت رو خط انداخت و ازش یه خورده خون اومد....خماری🙃🥲
لطفا کامنت بزارید تا پارت بعد رو بزارم💕🪄
🖤#part44
🖤
🖤
🖤
صب یاعت ۶
دوامون با درد که توی شکممون بود بیدار شدیم و به درو برمون نگاه کردین دوتامون بیهوش شده بودیم و الانم دنبال راه فرار بودیم
ا/ت:سوآ چرا اینا نمیان
سوآ:دیگه دارم میترسم به نظرت چیکار کنبم
ا/تدبه خدا نمیدونم
داشتیم باهم حرف میزدیموه دیدم صدای بمب از بیرون اومد و یکی هم صداش از پنجره میومد
جیمین:قدم نمیرشه قدم نمیرسه
بعدم شیشه رو سکوند و
جیمین:بدویید بدویید بپرید بیرون بدویید
ا/ت:از پنجره جا نداره به بیرون که فرار کنبم
جیمین پرید تو و دست منو گرفت و میخوایت درو بشکونه
ا/ت:وایا ببینم تو کیی ولم کنننن
جیمین:از طرف کوک و ته ام اومدم ببرمتون
سوآ:از کجا بدونیم دروغ نمیگی
ا/ت:کوک الان کجاسسس
جیمین:بیرون داره با بغیه دعوا میکنه بدویید بیاد کمک زود درو شکوندین و از در رفتیم بیرون که من دیدم کوک اون جلو اایساده و همه هم بیهوشن دیت جیمین رو ول ردن و پریدم بغل کوک
کوک:گفتم ولت نمیکنم
ا/ت:خیییلی دوست دارمد(با گریه)
که دیدم یکی از پشت یه چاقو گذاتش وی گلویه من و از اونور هم ته و سوآ رفتن بیرون تا ماهم بیام
بنگچان:بای جلو زنت رو میکشم
کوک:هه نمبتومی از ا/ت فاصه بگیر کثیف آشغال
که یه دفه دیدم بنکچان گلوی ا/ت رو خط انداخت و ازش یه خورده خون اومد....خماری🙃🥲
لطفا کامنت بزارید تا پارت بعد رو بزارم💕🪄
۲.۳k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.