black flower(p,124)

black flower(p,124)

تهیونگ تنها دوستش نبود اما حالا که از دستش داده اعتراف می کرد که دلش براش تنگ شده..

کیونگسو کشوی میزش رو باز کرد و موبایلش رو برداشت و محکم توی دستاش فشارش داد.

باید چی کار می کرد؟

تماس میگرفت و ازش عذر خواهی می کرد؟

اما غرورش بهش این اجازه رو نمی داد
و در ضمن ممکن بود دوست سابقش عذر خواهیش رو قبول نکنه و فحش های رکیکی که به جونگ کوک و حامیان نظام سرمایه داری و کیم جونگ اون رئیس جمهور کره ی شمالی می داد رو به اونم بده....

نفسش رو با صدا به بیرون فوت کرد.

درسته... تو یه زمان مناسب که نمی دونست دقیقا کی میرسه حتما ازش معذرت می خواست.

و دوستیشون رو دوباره از نو شروع می کردند اینبار دیگه کیونگسو کم نمی داشت....

********

تهیونگ: البته چه کمکی می تونم بکنم؟

سوهیون ماه دیگه امتحان ریاضی داره.... میشه تا وقتی امتحانش رو بده با شما زندگی کنه؟

خیلی بهش فکر کرده بود و هیچ راهی برای اینکه پسرش رو بیشتر به درس خوندن علاقمند کنه پیدا نکرده بود....

سوهیون وارث بعدی کمپانی بود و برای اداره کردنش حتما باید دانشگاه می رفت....

تصمیم سختی بود اما شاید کیم میتونست کمکش کنه و کاری کنه پسرش بیشتر به درس توجه کنه.

تهیونگ آب دهنش تو گلوش پرید و به سرفه افتاد.

درست شنیده بود آقای هان ازش خواسته بود تا پسرش که دست کمی از تهیونگ متعجب نداشت باهاش زندگی کنه؟

اونم تا وقتی امتحانش رو بده؟
دیدگاه ها (۲)

black flower(p,125)

black flower(p,126)

black flower(p,123)

black flower(p,122)

black flower(p,238)

black flower(p,206)

black flower(p,260)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط