پارت44 دلبربلا
#پارت44 #دلبربلا
تو اون یه ربع انقدر فک زدم که دهنم کف کرد
همش به بچه میگفتم
_ما باید ببریم.......فقط یه ست دیگه مونده
..عین آدم بازی کنین.....انسان باشین.....
بستنی میدم ....و...
کم مونده بود کلشونو بکوبن به دیوار
مهام اومد سمتمو گفت
_پولاتو جمع کن کوچولو
_هه کمتر خیالبافی کن
وقتمون تموم شد و رفتیم واسه ست سوم
خدایا خدا جونم دورت بگردم الهی خیتم نکن به جان جدم اگه ببریم یه هفته عین آدم نماز میخونم
سونیا و دنیا انقدر آب خورده بودن راه میرفتن صدا دریا میومد
(چه ربطی داشت)
چی کار کنم مغزت نخودیه بعضی مسائلو درک نمیکنی خر درون عزیز
(باشه تو خوبی)
با صدای سوت به خودم اومدم
همه سرویسارو خودم میزدم
یه لحظه مهام حواسش پرت شد از فرصت استفاده کردمو یه آبشار زدم
شوکه شده بود بچم
تمام سعیمو کردم یکی ازشون جلو تر بودیم
دوتا دیگه میزدیم میبردیم
یه سرویس زدم که رفت سمت ثنا
داشت خمیازه میکشید که صاف خورد تو سرش
ای جانم22_24
به نفع ما
توپو دادن دستم خسته شده بودم دادمش دست دنیا
یه سرویس دیگه زد که یکی از بچه های کلاسشون دفاع کرد دوباره رفت سمت سونیا که رفت سمت مهام و مهام شوت کرد سمت دوستش دوستشم اومد بزنه سمت ما که از دستش در رفت و از زمین افتاد بیرون
همه بچه های کلاس جیغ میزدن منم در حالی که لبخند رو لبام بود ولو شدم کف زمین
بچه ها هم کنارم دراز کشیدن
_بردیم
_آره
سریع ببند شدمو رفتم سمت مهام و گفتم
_پولای تو قلکتو رو کن برا اردو لازم داریم
یه پوزخند زدمو رفتم تو کلاس
بچه ها هنوز جیغ میکشیدن
منو که دیدن همشون پریدن روم
_آرام باش
یکی اون وسط داد زد
_برو بستنی بگیر
_گفتم فردا
_ن الان
_مانیو قولش فردا میگیرم براتون
بچه ها رفتن و از رئیس دانشگاه خواهش کردن بزاره بریم خونه
همه داشتیم میمردیم از خستگی
ولی مهام از گوشاش دود بلند میشد
من که نمیدونم چرا واقعا
پسره اسگل میزنه
خیلی خوشحال بودم باورم نمیشد
واقعا هزینش اصلا برام مهم نبود مهم این بود که مهام بچسبه به دیوار همین کافی بود
رفتیم خونه مثله جنازه ها پخش شدم رو تخت حال دوش گرفتن هم نداشتم حتی
بچه ها رفتن حموم بعدشم رفتن ضبطو روشن کردن شروع کردن به رقصیدن
منم به آغوش خواب پیوستم
لایک و کامنت فراموش نشه😉
تو اون یه ربع انقدر فک زدم که دهنم کف کرد
همش به بچه میگفتم
_ما باید ببریم.......فقط یه ست دیگه مونده
..عین آدم بازی کنین.....انسان باشین.....
بستنی میدم ....و...
کم مونده بود کلشونو بکوبن به دیوار
مهام اومد سمتمو گفت
_پولاتو جمع کن کوچولو
_هه کمتر خیالبافی کن
وقتمون تموم شد و رفتیم واسه ست سوم
خدایا خدا جونم دورت بگردم الهی خیتم نکن به جان جدم اگه ببریم یه هفته عین آدم نماز میخونم
سونیا و دنیا انقدر آب خورده بودن راه میرفتن صدا دریا میومد
(چه ربطی داشت)
چی کار کنم مغزت نخودیه بعضی مسائلو درک نمیکنی خر درون عزیز
(باشه تو خوبی)
با صدای سوت به خودم اومدم
همه سرویسارو خودم میزدم
یه لحظه مهام حواسش پرت شد از فرصت استفاده کردمو یه آبشار زدم
شوکه شده بود بچم
تمام سعیمو کردم یکی ازشون جلو تر بودیم
دوتا دیگه میزدیم میبردیم
یه سرویس زدم که رفت سمت ثنا
داشت خمیازه میکشید که صاف خورد تو سرش
ای جانم22_24
به نفع ما
توپو دادن دستم خسته شده بودم دادمش دست دنیا
یه سرویس دیگه زد که یکی از بچه های کلاسشون دفاع کرد دوباره رفت سمت سونیا که رفت سمت مهام و مهام شوت کرد سمت دوستش دوستشم اومد بزنه سمت ما که از دستش در رفت و از زمین افتاد بیرون
همه بچه های کلاس جیغ میزدن منم در حالی که لبخند رو لبام بود ولو شدم کف زمین
بچه ها هم کنارم دراز کشیدن
_بردیم
_آره
سریع ببند شدمو رفتم سمت مهام و گفتم
_پولای تو قلکتو رو کن برا اردو لازم داریم
یه پوزخند زدمو رفتم تو کلاس
بچه ها هنوز جیغ میکشیدن
منو که دیدن همشون پریدن روم
_آرام باش
یکی اون وسط داد زد
_برو بستنی بگیر
_گفتم فردا
_ن الان
_مانیو قولش فردا میگیرم براتون
بچه ها رفتن و از رئیس دانشگاه خواهش کردن بزاره بریم خونه
همه داشتیم میمردیم از خستگی
ولی مهام از گوشاش دود بلند میشد
من که نمیدونم چرا واقعا
پسره اسگل میزنه
خیلی خوشحال بودم باورم نمیشد
واقعا هزینش اصلا برام مهم نبود مهم این بود که مهام بچسبه به دیوار همین کافی بود
رفتیم خونه مثله جنازه ها پخش شدم رو تخت حال دوش گرفتن هم نداشتم حتی
بچه ها رفتن حموم بعدشم رفتن ضبطو روشن کردن شروع کردن به رقصیدن
منم به آغوش خواب پیوستم
لایک و کامنت فراموش نشه😉
۱۶.۴k
۱۷ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.