پارت42 دلبربلا
#پارت42 #دلبربلا
موهای سونی رو کشیدو و دویید تو دسشویی و درو قفل کرد
سونیا هم با صد تا فحش از جاش بلند شد و طلبکارانه گفت
_خیلی ویروسین چرا کله سحر آدمو زابراه میکنین
_چون ثنا کره خر میخواد بیاد
_نگووووووو
_به جان تو
_ای جان
رفت حموم و بعد یه ربع اومد
یه حقه آستین مشکی که روش یه تاج طلایی بود رو با یه شلوارچسب مشکی که کنارش یه خط طلایی میخورد رو پوشیدم
صندلای مشکیمو که حالت اسپرتی داشت پام کردم و لاک مشکی به پام زدم
انگار میخواد واسم خواستگار بیاد
بچه ها اومدن بیرونو نگاهی بهم انداختن
یهو هردوشون یورش بردن اتاقشون
زیر لب گفتم
_تقلید کارا
موهای لختمو که تا وسطای کمرم میرسیدو رنگشون کرده بودم رو شونه کشیدم
یه فرق کج هم باز کردم
بچه ها همه اومدن تو اتاقم
تیپشون کپی من بود
فقط موهای سونی بافته بود و موهای دنیا هم باز بود اما فرق کج نبود
موهاشونو درست کردم و نشستم گوشیمو به منو پاد وصل کردمو چند تا سلفی گرفتیم
همون موقع زنگ در زده شد
دنیا پرید و درو باز کرد
و ثنا رو محکم بغل کرد که یهوجیغش رفت هوا
_بشکنه دستت الهی آخ
_کثافت نباید یه خبر بهم میدادی
منو سونیا هم رفتیم جلو که هر کدوممون یه پس گردنی نوش جان کردیم
ثنا تا ساعت دو پیشمون موند و بعد رفت لباسشو عوض کنه و گفت ساعت کلاسش با ما یکیه
ما هم بلند شدیم و آماده شدیم
یه مانتو فیلا مشکی زرد یه جین مشکی مقنعه مشکی کتونی مشکی زرد و کوله مشکی
لپ تاپو کتابامو ریختم تو کولم و گوشی و سوئیچمو دستم گرفتم
یه رژ لب قهوه ای و ریمل زدمو از اتاق رفتم بیرون
بچه ها هم تیپ مشکی قرمز زده بودن
از در اومدیم بیرون که درواحد رو به رویی هم باز شد یه پسره اومد بیرون و سوار آسانسور شد تا خواست درو ببنده جیغی کشیدمو دست بچه هارو گرفتمو پرت شدیم تو آسانسور
پسره متعجی نگاهمون میکرد
_هان چیه؟
اخماش رفت تو هم و گفت
_طلبکارم هست اسگل
_قیافته
_برو بابا
_منکه بابات نیستم پسرم پیشنهاد میکنم یه عینک واسه خودت بگیری
آسانسور ایستاد و رفتیم
سوار ماشینم شدیم و راه افتادیم سمت دانشگاه
پسره خوشگل بود ولی اعصاب نداشت ها
آخ جون واحد روبه رویی پسره هوورااا
لایک و کامنت فراموش نشه😉
موهای سونی رو کشیدو و دویید تو دسشویی و درو قفل کرد
سونیا هم با صد تا فحش از جاش بلند شد و طلبکارانه گفت
_خیلی ویروسین چرا کله سحر آدمو زابراه میکنین
_چون ثنا کره خر میخواد بیاد
_نگووووووو
_به جان تو
_ای جان
رفت حموم و بعد یه ربع اومد
یه حقه آستین مشکی که روش یه تاج طلایی بود رو با یه شلوارچسب مشکی که کنارش یه خط طلایی میخورد رو پوشیدم
صندلای مشکیمو که حالت اسپرتی داشت پام کردم و لاک مشکی به پام زدم
انگار میخواد واسم خواستگار بیاد
بچه ها اومدن بیرونو نگاهی بهم انداختن
یهو هردوشون یورش بردن اتاقشون
زیر لب گفتم
_تقلید کارا
موهای لختمو که تا وسطای کمرم میرسیدو رنگشون کرده بودم رو شونه کشیدم
یه فرق کج هم باز کردم
بچه ها همه اومدن تو اتاقم
تیپشون کپی من بود
فقط موهای سونی بافته بود و موهای دنیا هم باز بود اما فرق کج نبود
موهاشونو درست کردم و نشستم گوشیمو به منو پاد وصل کردمو چند تا سلفی گرفتیم
همون موقع زنگ در زده شد
دنیا پرید و درو باز کرد
و ثنا رو محکم بغل کرد که یهوجیغش رفت هوا
_بشکنه دستت الهی آخ
_کثافت نباید یه خبر بهم میدادی
منو سونیا هم رفتیم جلو که هر کدوممون یه پس گردنی نوش جان کردیم
ثنا تا ساعت دو پیشمون موند و بعد رفت لباسشو عوض کنه و گفت ساعت کلاسش با ما یکیه
ما هم بلند شدیم و آماده شدیم
یه مانتو فیلا مشکی زرد یه جین مشکی مقنعه مشکی کتونی مشکی زرد و کوله مشکی
لپ تاپو کتابامو ریختم تو کولم و گوشی و سوئیچمو دستم گرفتم
یه رژ لب قهوه ای و ریمل زدمو از اتاق رفتم بیرون
بچه ها هم تیپ مشکی قرمز زده بودن
از در اومدیم بیرون که درواحد رو به رویی هم باز شد یه پسره اومد بیرون و سوار آسانسور شد تا خواست درو ببنده جیغی کشیدمو دست بچه هارو گرفتمو پرت شدیم تو آسانسور
پسره متعجی نگاهمون میکرد
_هان چیه؟
اخماش رفت تو هم و گفت
_طلبکارم هست اسگل
_قیافته
_برو بابا
_منکه بابات نیستم پسرم پیشنهاد میکنم یه عینک واسه خودت بگیری
آسانسور ایستاد و رفتیم
سوار ماشینم شدیم و راه افتادیم سمت دانشگاه
پسره خوشگل بود ولی اعصاب نداشت ها
آخ جون واحد روبه رویی پسره هوورااا
لایک و کامنت فراموش نشه😉
۱۴.۵k
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.