دو پارتی از ریندو *پایان شاد بعد مدت ها😂*
دو پارتی از ریندو *پایان شاد بعد مدت ها😂*
«200 سال بعد، کنار تو»
*از زبان ریندو*
لباسم رو پوشیدم و رفتم پیش ا.ت.
در رو زدم و بعدش کلید انداختم و رفتم تو.
دیدم ا.ت توی، هال نیست، پس رفتم سمت اتاقش و دیدم توی اتاقش دراز کشیده.
ا.ت: س..سلام ریندو، خوش اومدی
ریندو: ممنونم...
سعی کردم بغضی رو که توی گلوم بود مخفی کنم.
برای چی اینکار رو کردم؟ اون که میدونست حالم خوب نیست.
ا.ت: نشست* م...مگه نگفتم نیا اینجا...
ریندو: نمی تونستم تنهات بذارم.
ا.ت: لبخند زد* ممنونم...ریندو...
وقتی دیدم داره لبخند میزنه بغضم شکست. لعنتی؛ مگه مجبوری مثل فیلما لبخند بزنی؟
ا.ت: چرا... گریه می کنی ؟
ریندو: برای چی؟ نمیدونی؟ داری مثل فیلم ها چند ساعت قبل مرگت لبخند میزنی! چطوری خوشحال باشم، نمی تونم دیگه ملکم رو ببینم! *داره گریه می کنه*
ا.ت: ریندو، دستتو بده به من.
ریندو: برای چی...
دستمو گرفت و فشار داد.
ا.ت: بهت قول میدم، توی زندگیت دنبالت کنم، همیشه پیشت باشم. تو تنها نیستی؛ این زندگی، یک از هزاره! قول میدم توی زندگی بعدی، پیشت باشم و ترکت نکنم!
ریندو: هق...داری چی میگی...
ا.ت: فقط بهم اعتماد کن ریندو
ریندو: م... من همیشه بهت اعتماد دارم.
ا.ت: راستی، حالا دیگه برو. من دنبالت میام، باشه؟ *لبخند*
ریندو: خندید* هق... قراره تا لحظه ی اخر دیوونه باشی؟
ا.ت: هوممم نمی تونم غمگین باشم. حالا برو.
ریندو: باشه...*سرتو بوسید* خداحافظ فرشته...برای همیشه.
از خونه اومدم بیرون، و یک ساعت بعد، خبر پخش شد. مرگ ا.ت ... بر اثر بیماری ارثی.
«200 سال بعد، کنار تو»
*از زبان ریندو*
لباسم رو پوشیدم و رفتم پیش ا.ت.
در رو زدم و بعدش کلید انداختم و رفتم تو.
دیدم ا.ت توی، هال نیست، پس رفتم سمت اتاقش و دیدم توی اتاقش دراز کشیده.
ا.ت: س..سلام ریندو، خوش اومدی
ریندو: ممنونم...
سعی کردم بغضی رو که توی گلوم بود مخفی کنم.
برای چی اینکار رو کردم؟ اون که میدونست حالم خوب نیست.
ا.ت: نشست* م...مگه نگفتم نیا اینجا...
ریندو: نمی تونستم تنهات بذارم.
ا.ت: لبخند زد* ممنونم...ریندو...
وقتی دیدم داره لبخند میزنه بغضم شکست. لعنتی؛ مگه مجبوری مثل فیلما لبخند بزنی؟
ا.ت: چرا... گریه می کنی ؟
ریندو: برای چی؟ نمیدونی؟ داری مثل فیلم ها چند ساعت قبل مرگت لبخند میزنی! چطوری خوشحال باشم، نمی تونم دیگه ملکم رو ببینم! *داره گریه می کنه*
ا.ت: ریندو، دستتو بده به من.
ریندو: برای چی...
دستمو گرفت و فشار داد.
ا.ت: بهت قول میدم، توی زندگیت دنبالت کنم، همیشه پیشت باشم. تو تنها نیستی؛ این زندگی، یک از هزاره! قول میدم توی زندگی بعدی، پیشت باشم و ترکت نکنم!
ریندو: هق...داری چی میگی...
ا.ت: فقط بهم اعتماد کن ریندو
ریندو: م... من همیشه بهت اعتماد دارم.
ا.ت: راستی، حالا دیگه برو. من دنبالت میام، باشه؟ *لبخند*
ریندو: خندید* هق... قراره تا لحظه ی اخر دیوونه باشی؟
ا.ت: هوممم نمی تونم غمگین باشم. حالا برو.
ریندو: باشه...*سرتو بوسید* خداحافظ فرشته...برای همیشه.
از خونه اومدم بیرون، و یک ساعت بعد، خبر پخش شد. مرگ ا.ت ... بر اثر بیماری ارثی.
۸.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.