چند پارتی ران *پایان غمگین*
چند پارتی ران *پایان غمگین*
« شراب قرمز »
*از زبان ران*
بالاخره رسیدم خونه. کلید رو انداختم و در رو باز کردم که تا در باز شد بوی سیگار اومد.
دیگه حدودا عادت کرده بودم.
هر دفعه بهش می گفتم که: سیگار نکش، حداقل اگه می کشی هم کم بکش
انقد مشروب نخور
ولی کو گوش شنوا؟؟ دیگه تصمیم گرفتم کاری نداشته باشم بهش. هر چند هنوزم برام مهمه...
ران: ا.ت کجایی؟
ا.ت: ر...ران کی اومدی؟
دیدم که دستشو برد پشتش.
ران: لازم نیست پنهانکاری کنی. بوی سیگارت خونه رو برداشته.
لبخند زدم تا حس بدی نداشته باشه.
ا.ت: سرشو انداخت پایین* ببخشید ران.
رفتم پیشش و یکی از دستام رو دور کمرش حلقه کردم و با یکیش هم چونشو گرفتم و سرشو گرفتم بالا.
ران: ناراحت نباش
ا.ت: آخه حس می کنم ناامیدت می کنم...
ران: بوسیدت* چیزی نیست
روی میز رو نگاه کردم و دیدم شراب نخورده.
ران: خندید* پیشرفت کردی ها. دیگه شراب نمی خوری
ا.ت: خوشحال شد و لبخند زد* اره، می خوام به حرفت گوش کنم
« شراب قرمز »
*از زبان ران*
بالاخره رسیدم خونه. کلید رو انداختم و در رو باز کردم که تا در باز شد بوی سیگار اومد.
دیگه حدودا عادت کرده بودم.
هر دفعه بهش می گفتم که: سیگار نکش، حداقل اگه می کشی هم کم بکش
انقد مشروب نخور
ولی کو گوش شنوا؟؟ دیگه تصمیم گرفتم کاری نداشته باشم بهش. هر چند هنوزم برام مهمه...
ران: ا.ت کجایی؟
ا.ت: ر...ران کی اومدی؟
دیدم که دستشو برد پشتش.
ران: لازم نیست پنهانکاری کنی. بوی سیگارت خونه رو برداشته.
لبخند زدم تا حس بدی نداشته باشه.
ا.ت: سرشو انداخت پایین* ببخشید ران.
رفتم پیشش و یکی از دستام رو دور کمرش حلقه کردم و با یکیش هم چونشو گرفتم و سرشو گرفتم بالا.
ران: ناراحت نباش
ا.ت: آخه حس می کنم ناامیدت می کنم...
ران: بوسیدت* چیزی نیست
روی میز رو نگاه کردم و دیدم شراب نخورده.
ران: خندید* پیشرفت کردی ها. دیگه شراب نمی خوری
ا.ت: خوشحال شد و لبخند زد* اره، می خوام به حرفت گوش کنم
۵.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.