𝐩:①④
𝐩:①④
شروع کرد به خوردنش
وقتی تموم شد سینی رو گذاشتم سر میز روی تخت دراز کشیدم اشکی از کناره چشمم
ریخت که باعث شد بخام گریه کنم کم کم هق هق م در امد
دلم میخواست کوک اینجا باشه میدونی بهم تجاوز کرد ولی من دوسش دارم عاشقش شدم
سعی کردم یکم بخابم پس چشمامو بستم به خواب رفتم
با لیسیدن گردنم بیدار شدم دیدم یه سگ کوچولو موچولوهه
(خب بگم دشمن کوک تهیونگه😎)
+کوچولو تو از کجا پیدات شد
/سگ منه
+هوم اه بامزس
/هوم نمیدونم چطوری امده تو
+هوم
سگرو بغل کرد رفت بعد چند دقیقه باز گفت
گفت
/بیا صبحانه بخور
+نه نمیخورم
/ساکت بلند شو
بازور دستمو گرفت باخودش برد بیرون
شروع کرد به خوردنش
وقتی تموم شد سینی رو گذاشتم سر میز روی تخت دراز کشیدم اشکی از کناره چشمم
ریخت که باعث شد بخام گریه کنم کم کم هق هق م در امد
دلم میخواست کوک اینجا باشه میدونی بهم تجاوز کرد ولی من دوسش دارم عاشقش شدم
سعی کردم یکم بخابم پس چشمامو بستم به خواب رفتم
با لیسیدن گردنم بیدار شدم دیدم یه سگ کوچولو موچولوهه
(خب بگم دشمن کوک تهیونگه😎)
+کوچولو تو از کجا پیدات شد
/سگ منه
+هوم اه بامزس
/هوم نمیدونم چطوری امده تو
+هوم
سگرو بغل کرد رفت بعد چند دقیقه باز گفت
گفت
/بیا صبحانه بخور
+نه نمیخورم
/ساکت بلند شو
بازور دستمو گرفت باخودش برد بیرون
۶۴.۸k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.