ازدواج اجباری
#پارت11
ات ویو : دیدم یه مردی داره میاد سمتم و خوشتیپ بود .
مرده : بفرمایید
ات : م..مرسی..
مرده : خواهش میکنم ..
جیمین ویو :
مهمونا رو بدرقه کردم که برن و خودم یونا و موندیم
یونا : اوپا..اوپا..ببرمنو اتاقت ...اوپا..
جیمین : عشقم خوب شام خوردی ؟
یونا: نه..اوپا...خیلی بد پخته بود حوس پیتزا کردم ..میشه برام درست کنه ؟
جیمین : معلومه .
ه.رزههه.ه.رزه..گمشو بیا بیرون برای عشقم پیتزا درست کن..
ات :ب..باشه..چه..پیتزایی میخای ؟
یونا : از همه نوعش
ات : اخه از همه نوعش طول میکشه تا ساعت ۲ ..
جیمین : هوی...ه.رزه..درست کن.براش..
جیمین اومد سمتش که هلش بده دید دستاش داره از داغی میسوزه..
ه.رزه چقدر دستات داغه ..
یونا : بزار منم ببینم ..
واییی...سوختم...حتما دلش میخاد یکی بک.نتش 😂
جیمین : وایسا...واقعا حالش بده ؟
یونا : اوپا..یعنی تو اونو دوست داری...ازش طرفداری میکنی 😭🥺
جیمین : نه..عشقم..تورو دوست دارم..این هرزه که چیزی نیست...
یونا : پس برام درست کنه..
جیمین : ه.رزه..شنیدی چی گفت..برو درست کن ...
ات : باشه...
ویو ات :
15 نوع پیتزا درست کرده بودم براش و خسته بودم از داغی داشتم میسوختم ..
ات : بفرمایید..اماده کردم...
یونا : ووییی...مرسی...
جیمین : برو تو اتاقت ه.رزه..
ات : ب..باشه..نوش جانت ..
یونا پیتزاهاشو خورد و به جیمینگفت :
اوپا ، الان بریم اتاقتو نشونم بدی ؟
جیمین :اتاقتو نه ، اتاقمون ..
یونا : واییی...اوپا...
جیمین یونا رفتن سمت اتاق جیمین :
جیمین : ه.رزه اتاقمو مرتب نکرده وایسا صداش کنم ..
یونا : ولش کن اوپا ، درسته که دوستش ندارم ..ولی خیلی داغ بود ..داشت میسوخت..نباید ببریمش دکتر ...
جیمین : اون هرزه لیاقتدکترنداره که ..
یونا : اوپا..این گردنبند چیه ؟
ات ویو :
داشتم میرفتم پیتزا هارو جمع کنم که دیدم یونا میگه این گردنبند چیه و جیمین گفت :
این گردنبند برای اون ه.رزه هس ولش کن ..
یونا : همونی که میگفت ، خالش بهش داده ؟ براش با ارزشه ؟
جیمین : اره همون..
یونا : میشه برای من باشع اوپا 🥺🥺
جیمین : باشه..عشقم..اون هرزه که ارزش نداره ..
ات : نه..ورندار اونو..
یونا : چ..چی..؟
ات : تروخدا اونو ورندار من برات گردنبند میخرم ..اون خیلی برام با ارزشه؟
جیمین : ه.رزه چی گفتی ؟
ات : تروخدا..هرکاری بخاید میکنم...نکنیدد..تروخداا....
که یه دفعه جیمین اومد سمت ات و ..
ات ویو : دیدم یه مردی داره میاد سمتم و خوشتیپ بود .
مرده : بفرمایید
ات : م..مرسی..
مرده : خواهش میکنم ..
جیمین ویو :
مهمونا رو بدرقه کردم که برن و خودم یونا و موندیم
یونا : اوپا..اوپا..ببرمنو اتاقت ...اوپا..
جیمین : عشقم خوب شام خوردی ؟
یونا: نه..اوپا...خیلی بد پخته بود حوس پیتزا کردم ..میشه برام درست کنه ؟
جیمین : معلومه .
ه.رزههه.ه.رزه..گمشو بیا بیرون برای عشقم پیتزا درست کن..
ات :ب..باشه..چه..پیتزایی میخای ؟
یونا : از همه نوعش
ات : اخه از همه نوعش طول میکشه تا ساعت ۲ ..
جیمین : هوی...ه.رزه..درست کن.براش..
جیمین اومد سمتش که هلش بده دید دستاش داره از داغی میسوزه..
ه.رزه چقدر دستات داغه ..
یونا : بزار منم ببینم ..
واییی...سوختم...حتما دلش میخاد یکی بک.نتش 😂
جیمین : وایسا...واقعا حالش بده ؟
یونا : اوپا..یعنی تو اونو دوست داری...ازش طرفداری میکنی 😭🥺
جیمین : نه..عشقم..تورو دوست دارم..این هرزه که چیزی نیست...
یونا : پس برام درست کنه..
جیمین : ه.رزه..شنیدی چی گفت..برو درست کن ...
ات : باشه...
ویو ات :
15 نوع پیتزا درست کرده بودم براش و خسته بودم از داغی داشتم میسوختم ..
ات : بفرمایید..اماده کردم...
یونا : ووییی...مرسی...
جیمین : برو تو اتاقت ه.رزه..
ات : ب..باشه..نوش جانت ..
یونا پیتزاهاشو خورد و به جیمینگفت :
اوپا ، الان بریم اتاقتو نشونم بدی ؟
جیمین :اتاقتو نه ، اتاقمون ..
یونا : واییی...اوپا...
جیمین یونا رفتن سمت اتاق جیمین :
جیمین : ه.رزه اتاقمو مرتب نکرده وایسا صداش کنم ..
یونا : ولش کن اوپا ، درسته که دوستش ندارم ..ولی خیلی داغ بود ..داشت میسوخت..نباید ببریمش دکتر ...
جیمین : اون هرزه لیاقتدکترنداره که ..
یونا : اوپا..این گردنبند چیه ؟
ات ویو :
داشتم میرفتم پیتزا هارو جمع کنم که دیدم یونا میگه این گردنبند چیه و جیمین گفت :
این گردنبند برای اون ه.رزه هس ولش کن ..
یونا : همونی که میگفت ، خالش بهش داده ؟ براش با ارزشه ؟
جیمین : اره همون..
یونا : میشه برای من باشع اوپا 🥺🥺
جیمین : باشه..عشقم..اون هرزه که ارزش نداره ..
ات : نه..ورندار اونو..
یونا : چ..چی..؟
ات : تروخدا اونو ورندار من برات گردنبند میخرم ..اون خیلی برام با ارزشه؟
جیمین : ه.رزه چی گفتی ؟
ات : تروخدا..هرکاری بخاید میکنم...نکنیدد..تروخداا....
که یه دفعه جیمین اومد سمت ات و ..
۹۰.۱k
۲۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.