پارت

پارت۳۱
ات: مگه تو از من متنفر نبودی پس بزار برم
کوک:نه خدمتکار کم داریم
ات:اهههه بزار برم
کوک :نه
کوک ات رو گذاشت تو ماشین و خودش هم نشست
ات:بزار برم
کوک:خفه شو(عربده)
ات با عربده‌ای که جونگکوک کشید دیگه ساکت شد و سرش رو به پنجره چسبوند وقتی فکر می‌کرد که از دستشون راحت شده دوباره گیرشون افتاد از نظر ات این یه بدبختی جدیده اشک های ات مثل مروارید از چشماش می‌ریخت کوک که متوجه اشک های ات شده بود ماشین رو کنار خیابون پارک کرد
کوک: چرا داری گریه میکنی هوم
ات:چرا اذیتم میکنی ها مگه از مم متنفر نبودی
کوک:ات من عاشقت شدم
ات:تو چطور من به عشقی اعتماد کنم که وقتی تیر خورده بودم از روی جسمم رد شدی برای کاری که نکردم شکنجم دادی وقتی من باید خانم اون امارت میشدم خدمتکارش شدم ها چطوری عشقت رو باور کنم
کوک:ات من من واقعا متاسفم
ات:متاسف بودن تو جای زخم های منو درمون نمیکنه جای تیری که بخاطر تو بخاطر جون تو خوردم درمون نمیکنه
کوک که اشکش درامده بود به آرومی به ات گفت
کوک:من دوست دارم این قلبی که تو سینه منه داره برای تو میتپه
ات:منم دوست داشتم ولی با کار های که تو باهام کردی چطوری عشقم بهت باقی بمونه تو منو جلوی همه خورد کردی
کوک:ات یه فرصت دیگه بهم بده ازت خواهش میکنم تو زن منی ازت خواهش میکنم
ات:______________________
۷۶۵تایی بشیم
بچه ها این پارتش چطوره
دیدگاه ها (۷۵)

پارت ۳۲ات:نمیتونم باورت کنم جونگکوک من دیگه بهت اعتماد ندارم...

پارت۳۲ات:من من دوست دارم ولی دیگه بهت اعتماد ندارم (دهنمو بر...

پارت۳۰که از گودال پر آب رد شد و تمام آب گودال ریخت روم ات:هو...

پارت ۲۹امروز روز خاکسپاری ات بود همه ناراحت بودن بجز جونگکوک...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۲#

وقتی تو بلدم بودی پارت سوم ناگهان سر ات سنگین شد، نگاهش خالی...

پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط