عروسقاتل

────•🔥🌸•────
#عـروس‌ِقاتـل
part _39
The killer bride

این لحن عاشقانه نبود!..دستوری بود و اینو از نگاهش می‌فهمیدم.

با استرس به سمتش قدم برداشتم و دستشو گرفتم با هم از اونجا زدیم بیرون.

بدون اینکه نگاهم کنه گفت:
- لباستو پوشیدی؟همون لباسی که به اجوما گفتم برات بیاره؟

زیر لب آروم گفتم:
- نه خیلی باز بود و جیغ بود!

اخمی کرد و وایساد تو چشمال زل زد:
- چند بار باید بگم حرفمو گوش کن؟

تو سکوت بهش خیره  موندم که کلافه لب زد:
- تو دیگه چه جونوری هستی نمیدونم.

دیگه چیزی نگفت و راه افتاد وقتی دیدم به سمت ماشین نرفت به خودم جرات دادم و گفتم:
- کجا میریم؟

جوابی نداد که منم دیگه چیزی نگفتم و دنبالش رفتم، وارد یه پاساژ بزرگ شدیم، پاساژی که تا به حال به چشم ندیده بودم.

من محو زیبایی و بزرگیش شده بودم که تهیونگ گفت:
- برو لباس انتخاب کن البته با تایید من
با گیجی نگاهش کردم که به جلو اشاره کرد.
دیدگاه ها (۱۱)

#عـروس‌ِقاتـلpart_۴٠The killer bride - برو لباس انتخاب کن ال...

────•🔥🌸•────#عـروس‌ِقاتـلpart_۴۱The killer bride - خودم دارم...

#عـروس‌ِقاتـلpart_۳۸The killer bride بیا بشین ببینم، تعریف ک...

#عـروس‌ِقاتـلpart_۳۸The killer bride وقتی کارش تموم شد نگاه ...

سناریو استری کیدز وقتی...

P44ا.تاینجا کجاست ؟متروکه؟وای ....چقدر سرم درد می‌کنه نگاهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط