خان زاده پارت263
#خان_زاده #پارت263
عصبی داد زدم
_نه... نه... خوب چرا گوش نمیدی ببینی من چی میگم؟
چهره ش بیش از حد کبود شده بود. اما من باید ادامه میدادم
_اون عکسا رو سامان به خاطر...
دستش با خشم بالا رفت و یک طرف صورتم سوخت و چند قدم عقب رفتم.
چشمام سیاهی رفت.
انگشتش و با تهدید جلوم تکون داد و غرید
_سری بعدی که چشمم بهت بیوفته... می کشمت.
دستم و روی گونم گذاشتم و با بغض نگاهش کردم
این بار حتی برای تاکسی هم صبر نکرد و بر خلاف من شروع به حرکت کرد. حتی از راه رفتنش هم می شد فهمید تا چه حد عصبیه
اشکام سرازیر شد. اون حتی به حرفامم گوش نمیداد.
انگار راستی راستی همه چی تموم شد.
* * * * *
پنج ماه بعد.
دستی روی شکم برآمدم کشیدم و توی آینه به خودم نگاه کردم.
هنوز هم کمبود وزن داشتم اما به نظر خودم حسابی چاق شدم و شکمم خیلی بزرگ شده بود.
طوری که هر لباسی میپوشیدم باز هم برجستگی شکمم معلوم بود و توی دانشگاه حسابی با حرفا و نگاه های بقیه اذیت میشدم مخصوصا اینکه همه از بابای بچه میپرسیدن
آهی کشیدم.اگه باباش بود...
سری به طرفین تکون دادم.دیگه حق ناراحتی نداشتم.
وقتی اون می تونست چند ماه کوچکترین از من و دخترش نگیره پس منم می تونستم به اون فکر نکنم
🍁 🍁 🍁 🍁 🍁
عصبی داد زدم
_نه... نه... خوب چرا گوش نمیدی ببینی من چی میگم؟
چهره ش بیش از حد کبود شده بود. اما من باید ادامه میدادم
_اون عکسا رو سامان به خاطر...
دستش با خشم بالا رفت و یک طرف صورتم سوخت و چند قدم عقب رفتم.
چشمام سیاهی رفت.
انگشتش و با تهدید جلوم تکون داد و غرید
_سری بعدی که چشمم بهت بیوفته... می کشمت.
دستم و روی گونم گذاشتم و با بغض نگاهش کردم
این بار حتی برای تاکسی هم صبر نکرد و بر خلاف من شروع به حرکت کرد. حتی از راه رفتنش هم می شد فهمید تا چه حد عصبیه
اشکام سرازیر شد. اون حتی به حرفامم گوش نمیداد.
انگار راستی راستی همه چی تموم شد.
* * * * *
پنج ماه بعد.
دستی روی شکم برآمدم کشیدم و توی آینه به خودم نگاه کردم.
هنوز هم کمبود وزن داشتم اما به نظر خودم حسابی چاق شدم و شکمم خیلی بزرگ شده بود.
طوری که هر لباسی میپوشیدم باز هم برجستگی شکمم معلوم بود و توی دانشگاه حسابی با حرفا و نگاه های بقیه اذیت میشدم مخصوصا اینکه همه از بابای بچه میپرسیدن
آهی کشیدم.اگه باباش بود...
سری به طرفین تکون دادم.دیگه حق ناراحتی نداشتم.
وقتی اون می تونست چند ماه کوچکترین از من و دخترش نگیره پس منم می تونستم به اون فکر نکنم
🍁 🍁 🍁 🍁 🍁
۴۹.۰k
۰۸ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.