Part

Part84


((ا/ت))
مامان ا/ت : ا/ت یکم بخور دیگه…
+نمیتونم مامان ..اسرار نکن… بزار کوک بیاد با اون یکم میخورم
باشه ای گفت و بشقابو از جلوم برداشت…
بهش زنگ زدم:
+الو کوک… کجاییی?? اها باشه باشه
پشت تلفن گفت پشت دره و برم درو باز کنم تا همه چیرو تعریف کنه
در رو باز کردم و محکم پریدم تو بغلش…
×باشه اومدم… ارووم
+همش میترسم تو هم تنهام بزاری
×من هیچ وقت تنهات نمیزارم ..چون عاشقتم
+رفتی پیش پلیس?
×اوهوم حله… پلیسا دنبالشن
+اخخخیش یعنی الان میتونیم بریم??
×اوهوم… وسایلتو جمع کن دو روز دیگه بلیط گرفتم ..
+زود تر نمیشد????
×نه… اخه فردا روز تعطیله
+اها باشه…
×غذا خوردی ..??
+نه با تو میخورم
×بیا بریم بخوریم…
+کوک.
×جانم ..?
+نودل بخوریم???
×مگه غذا رو دوست نداری!
+دوست که دارم ولی دلم نودل میخواد
×(خندید) اوووم… زن من رسما یه زن کره ای شده. ..برو نودل رو از تو چمدون بیار به روش خودم برات درست میکنم
+باشه
رفتمو نودلو بهش دادم و یکم بعد اوردشون
+عووف.. . یعنی الان باید با قاشق بخوریم? (لبامو اویزون کردم)
×یاااا هر کی ندونه فکر میکنه تو ناف کره به دنیا اومدی(قهقههه میزد)
+مسخره نکن خب عادت کردم ..بعدشم نودلو که نمیشه با قاشق خورد. 
×شاید بشه با دست خورد (چشماشو ریز کرد)
+ها?
×این طوری نودلارو با قاشق بیار بالا ت با با دست بگیر و بخورش… مدل جدیده ..
+کوک چرت نگو ..(خندم گرفته بود)
×اووووم… باورت نمیشه اما اینطوری حتی خوشمزه ترم هست (قهقهه میزد)
+امتحان کردم رشته ای از نودل رو بین دوتا انگشتم گرفتمو بالا کشیدم…
راست میگفت خیلی باحال بود ..صدای خنده هامون تو کل خونه پیچیده بود ..اصلا متوجه مامانم اینا و دخترا که یواشکی دارن نگامون میکنن و میخندم نشده بودم ..
هر دومون دوتا کاسه پر خوردیم…
×افرین خانم کوچولو… حالا برو تا من اینارو بشورم
+یااا داری خودتو جلو خانواده من لوس میکنی ..برو اونور ببینم خودم میشورم ..
×تو برو رفتنمونو به دخترا و مامان و بابا بگو… راستی واسه دخترا هم بلیط گرفتمااا.. بگو اونا هم اماده باشن…
+باشه عشقم ..
رفتم جلو و لبامو رو لباش گذاشتم که عقب رفت
ریز میخندید.. یااا جلوی مامانتتتت????
+تو الان خجالت کشیدی ??
×برو عقب ا/ت…
+باشه اصلا دیگه بوست نمیکنم
داشتم میرفتم که دستمو گرفت و گشید سمت خودش که محکم لبام رو لباش نشست…
×دیگه با این تهدیدم نکن…
خندیدمو ازش دور شدم… به طرف مامانم اینا رفتم
#loveme°•
(دوستان میدونم چنگال هست و میتونستن نودل رو با چنگال بخورن ولی من اینجوری دوست داشتم)
دیدگاه ها (۰)

Part85با خوردن زنگ در از جام بلند شدم تا در رو باز کنم که گف...

ببخشید… معذرت میخوام… ×خیلی خب ..گریه نکن ..برو تو هم یه چیز...

Part82((ا/ت))امروز روز خاکسپاری بود… دست تو دست کوک بین مزار...

Part81((لیسو)) ~*عاام.. الوو.. تهیونگته ته : خوبی? کجایی?? ن...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

وقتی تو دعوا بهت آسیب میزنن و بیهوش میشینامجون:(بغض کرده) بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط