Part82
Part82
((ا/ت))
امروز روز خاکسپاری بود… دست تو دست کوک بین مزار حرکت میکردیم
×خوبی?
+اوهوم
دستامو محکم تو دستش گرفت و منم به شونش تکیه دادمو به راهمون ادامه دادیم ..چهره بیتا از دور مشخص بود ..با اون عینک دودی به ما خیره شده بود
×ا/ت اهمیت نده ..لطفا ..
دستمو بیشتر تو دستاش فشردم
+فقط ازم دور نشو باشه ??
×باشه عشقم ..بیا ..
رفتیم جلو تر یکم بعد بابابزرگمو اوردنو اروم تو دل اون خاک سرد گذاشتنش ..اون ملافه سفید اجازه نمیداد صورتشو ببینم ..
درحالی که همه جیغ میزدن من مات و مبهوب به اون کفن سفید خیره شده بودم و بدون پلک زدن اشک میریختم ..دیگه توان گریه و زاری نداشتم ..
کوک رفت تا کمک کنه خاک بریزن رو سرش ..
بیتا : غم اخرت باشه ا/ت جون
سرمو برگردوندم
+تو ادمی?
بیتا: ها??
+نه ..تو ادم نیستی ..تو یه هیولای بدجنسی که معلوم نیست چه مرگشه ..بعد اون اتفاقا چطور روت میشه به من نگاه کنی… اصلا چطوری میتونی انقدر اروم باشی درحالی که امروز من عزیزترین کسمو تو خاک میزارم…
بیتا : به عشق تو نگاه اول اعتقاد داری?
+چه ربطی داشت ?
بیتا: تو نمیدونی… گناه تو اینه که نمیدونی پس باید درد بکشی… اگه قراره من تو نبود عشقم درد بکشم تو هم باید بکشی… دوبرابر من بکشششش ا/ت
+داری راجب چی حرف میزنی?
بیتا: من ازت متنفرم… از اینکه همه چیزای خوب مال تو شد… از اینه تو به رویاهات رسیدی درحالی که من هنوز دارم تو یه نقطه درجا میزنم… تو حتی به اونم رسیدی و مال خودت کردیش… لعنتی چطورییی??? بهم بگو… جادوگری ???تو… چرا تووو?? چرا من نهههه(داد زد)
همه به ما نگاه میکردن ..
به خودش اومد و فوری اونجا رو ترک کرد ..
اون داشت چی میگفت… کدوم عشق… اون چی میخواست ??
کوک اومد بالا و دستامو گرفت
×خوبی???
+اون…
×ولش کن عزیزم بیا بریم خونه… تو رو میزارم و خودم میرم دنبال اون مرتیکه
+نمیشه.. تو اینجا هارو بلد نیستی…
×نه یه ایده ای دارم… با دام خودش تو تله میندازمش ..اونم مجبور میشه شکایتشو پس بگیره
+واقعا??
×اون موقع که به من زنگ زدی و کمک میخواستی یادته ?گوشی من اون صداهارو ضبط کرده… بیتا و اون یارو رو به روزسیاه میشونم خیالت راحت
+بیتا?
×نمیخوام ناراحتت کنم ولی باید بدونی ..بیتا به اون یارو پول داده بود تا تورو بدزده ..
+چیییییی??
×اره منم باورم نمیشد…
+اخه چرا???
×ولش کن… فعلا بیا بریم خونه
+کوک… تنهام نزار… نمیخوام حتی دو دقیقه بدون تو یه جا بمونم
×میام عشقم… قول میدم… بهت تند تند زنگ میزنم خوبه ??
+اره..
همو بوسیدیمو سوار ماشین شدیم
#loveme°•
((ا/ت))
امروز روز خاکسپاری بود… دست تو دست کوک بین مزار حرکت میکردیم
×خوبی?
+اوهوم
دستامو محکم تو دستش گرفت و منم به شونش تکیه دادمو به راهمون ادامه دادیم ..چهره بیتا از دور مشخص بود ..با اون عینک دودی به ما خیره شده بود
×ا/ت اهمیت نده ..لطفا ..
دستمو بیشتر تو دستاش فشردم
+فقط ازم دور نشو باشه ??
×باشه عشقم ..بیا ..
رفتیم جلو تر یکم بعد بابابزرگمو اوردنو اروم تو دل اون خاک سرد گذاشتنش ..اون ملافه سفید اجازه نمیداد صورتشو ببینم ..
درحالی که همه جیغ میزدن من مات و مبهوب به اون کفن سفید خیره شده بودم و بدون پلک زدن اشک میریختم ..دیگه توان گریه و زاری نداشتم ..
کوک رفت تا کمک کنه خاک بریزن رو سرش ..
بیتا : غم اخرت باشه ا/ت جون
سرمو برگردوندم
+تو ادمی?
بیتا: ها??
+نه ..تو ادم نیستی ..تو یه هیولای بدجنسی که معلوم نیست چه مرگشه ..بعد اون اتفاقا چطور روت میشه به من نگاه کنی… اصلا چطوری میتونی انقدر اروم باشی درحالی که امروز من عزیزترین کسمو تو خاک میزارم…
بیتا : به عشق تو نگاه اول اعتقاد داری?
+چه ربطی داشت ?
بیتا: تو نمیدونی… گناه تو اینه که نمیدونی پس باید درد بکشی… اگه قراره من تو نبود عشقم درد بکشم تو هم باید بکشی… دوبرابر من بکشششش ا/ت
+داری راجب چی حرف میزنی?
بیتا: من ازت متنفرم… از اینکه همه چیزای خوب مال تو شد… از اینه تو به رویاهات رسیدی درحالی که من هنوز دارم تو یه نقطه درجا میزنم… تو حتی به اونم رسیدی و مال خودت کردیش… لعنتی چطورییی??? بهم بگو… جادوگری ???تو… چرا تووو?? چرا من نهههه(داد زد)
همه به ما نگاه میکردن ..
به خودش اومد و فوری اونجا رو ترک کرد ..
اون داشت چی میگفت… کدوم عشق… اون چی میخواست ??
کوک اومد بالا و دستامو گرفت
×خوبی???
+اون…
×ولش کن عزیزم بیا بریم خونه… تو رو میزارم و خودم میرم دنبال اون مرتیکه
+نمیشه.. تو اینجا هارو بلد نیستی…
×نه یه ایده ای دارم… با دام خودش تو تله میندازمش ..اونم مجبور میشه شکایتشو پس بگیره
+واقعا??
×اون موقع که به من زنگ زدی و کمک میخواستی یادته ?گوشی من اون صداهارو ضبط کرده… بیتا و اون یارو رو به روزسیاه میشونم خیالت راحت
+بیتا?
×نمیخوام ناراحتت کنم ولی باید بدونی ..بیتا به اون یارو پول داده بود تا تورو بدزده ..
+چیییییی??
×اره منم باورم نمیشد…
+اخه چرا???
×ولش کن… فعلا بیا بریم خونه
+کوک… تنهام نزار… نمیخوام حتی دو دقیقه بدون تو یه جا بمونم
×میام عشقم… قول میدم… بهت تند تند زنگ میزنم خوبه ??
+اره..
همو بوسیدیمو سوار ماشین شدیم
#loveme°•
۸.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.