پارت۶
پارت۶
ازدواج اجباری با تهیونگ
درخواستی
*پرش زمانی به ۱ ماه بعد*
ویو شیون
توی این یه ماه مطمئن شدم که واقعا عاشق تهیونگ شدمه و عشقم بهش یه هوس نیست ولی اون متاسفانه نمیتونه این و بفهمه توی این یک ماه بعد از اون اتفاق دیگه باهام رابطه نداشت و سوریا هم هنوز با ما زندگی میکنه و چندوقتیه فهمیدیم بارداره از وقتی این خبر رو فهمیدم حالم خراب شده و تازه جدیدا رفتارش عجیب شده نمیدونم چرا
ویو تهیونگ
توی این یک ماه زندگی با شیون خیلی بهش علاقمند شدم و به سوریا حسی ندارم از طرفی هم چندوقتیه که فهمیدیم سوریا بارداره و نمیتونم اونو از خودم جدا کنم چون ممکنه برای بچه اتفاقی بیوفته
ویو سوریا
یک ماه از زندگی با تهیونگ میگذره و اون دختره هم با ماست من باردارم ولی از تهیونگ نه راستش من فقط بخاطر اموال تهیونگ باهاش وارد رابطه شدم و هیچ علاقه ای بهش ندارم و الانم بچم از دوست پسر واقعی خودمه که دشمن خونی تهیونگه و قراره باهم تهیونگ و بدبخت کنیم و من نقشه هایی دارم تا اول اون دختره رو بیرون کنم و بعدم کارمون با تهیونگ و انجام بدیم و امروز وقتش بود با یه گوشی دیگه عکس و فیلم های فتوشاپ و دروغی برای تهیونگ فرستادم که این نشون میده که شیون به تهیونگ خیانت کرده و حالا منتظر ریکشن تهیونگم ولی قبلش به اتاق شیون رفتم
شیون:کاری داشتی
سوریا:امروز روزه مرگته
شیون:چی میگی تو
سوریا:ببین چیکار میکنم کاری میکنم که از بدنیا اومدنت پشیمون بشی
شیون اونقدری زرنگ بود که رفتار عجیب شده سوریا رو بفهمه برای همین تا اومد توی اتاقش گوشیش و گذاشت روی ظبط و هرچی سوریا الان میگفت و به عنوان مدرک داشت
شیون:دیوونه شدی
سوریا:شاید خب حالا
که یدفعه جیغ بلندی زد و خودشو اروم زمین انداخت تهیونگ که متوجه این جیغ شد به اتاق شیون اومد و
.............
ازدواج اجباری با تهیونگ
درخواستی
*پرش زمانی به ۱ ماه بعد*
ویو شیون
توی این یه ماه مطمئن شدم که واقعا عاشق تهیونگ شدمه و عشقم بهش یه هوس نیست ولی اون متاسفانه نمیتونه این و بفهمه توی این یک ماه بعد از اون اتفاق دیگه باهام رابطه نداشت و سوریا هم هنوز با ما زندگی میکنه و چندوقتیه فهمیدیم بارداره از وقتی این خبر رو فهمیدم حالم خراب شده و تازه جدیدا رفتارش عجیب شده نمیدونم چرا
ویو تهیونگ
توی این یک ماه زندگی با شیون خیلی بهش علاقمند شدم و به سوریا حسی ندارم از طرفی هم چندوقتیه که فهمیدیم سوریا بارداره و نمیتونم اونو از خودم جدا کنم چون ممکنه برای بچه اتفاقی بیوفته
ویو سوریا
یک ماه از زندگی با تهیونگ میگذره و اون دختره هم با ماست من باردارم ولی از تهیونگ نه راستش من فقط بخاطر اموال تهیونگ باهاش وارد رابطه شدم و هیچ علاقه ای بهش ندارم و الانم بچم از دوست پسر واقعی خودمه که دشمن خونی تهیونگه و قراره باهم تهیونگ و بدبخت کنیم و من نقشه هایی دارم تا اول اون دختره رو بیرون کنم و بعدم کارمون با تهیونگ و انجام بدیم و امروز وقتش بود با یه گوشی دیگه عکس و فیلم های فتوشاپ و دروغی برای تهیونگ فرستادم که این نشون میده که شیون به تهیونگ خیانت کرده و حالا منتظر ریکشن تهیونگم ولی قبلش به اتاق شیون رفتم
شیون:کاری داشتی
سوریا:امروز روزه مرگته
شیون:چی میگی تو
سوریا:ببین چیکار میکنم کاری میکنم که از بدنیا اومدنت پشیمون بشی
شیون اونقدری زرنگ بود که رفتار عجیب شده سوریا رو بفهمه برای همین تا اومد توی اتاقش گوشیش و گذاشت روی ظبط و هرچی سوریا الان میگفت و به عنوان مدرک داشت
شیون:دیوونه شدی
سوریا:شاید خب حالا
که یدفعه جیغ بلندی زد و خودشو اروم زمین انداخت تهیونگ که متوجه این جیغ شد به اتاق شیون اومد و
.............
۷۸۹
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.