پارت۸
پارت۸
ازدواج اجباری با تهیونگ
درخواستی
تهیونگ:کاملا معلومه کاره جانگ هیون جونه اون دنشن خونی منه و حتی دوس دخترش و فرستاد تا منو فریب بده
جونگکوک:حالا میخوای چیکارکنی
جین:ولی اون دختر حالش بده و توی دستای یه همچون آدم بیرحمی گیر افتاده باید یه فکر اساسی کنیم
تهیونگ:سوریا بارداره و جانگ هیون جون براش همه کار میکنه میتونیم ازش به عنوان طعمه استفاده کنیم
نامجون:موافقم بعد میکشونیمش بیرون شهر و کارش و تموم میکنیم
جیمین:باید حواسمون باشه
شوگا:امیدوارم بلایی سرش نیومده باشه
جیهوپ:جانگ هیون جون خیلی بی رحمه
تهیونگ:امیدوارم
.........
ویو شیون
چشامو باز کردن به یه صندلی بسته شدم و همه جا تاریک بود میترسیدم نمیتونستم چیکار کنم حالم خوب نبود و کل بدنم درد داشت و از سرم خون میومد همین باعث شده بود نتونم جلومو خوب ببینم که یه نفر به همراه چندتا مرد قوی وارد شدن
هیون جون:به به بیدار شدی
شیون:تو کی هستی
هیون جون:مهم نیست من کیم مهم اینه الان جون بچه و عشق من درخطره فقط بخاطر تو
شیون:که اینطور پس بهتر
که هیون جون از عصبانیت سیلی محکمی به شیون زد
شیون:بزن اصن هرچقدر میخوای بزن اصن منو بکش من هیج امیدی ندارم برای زندگی پس چرا زنده بمونم
هیون جون:به همین راحتیام نیست شوهرت باید بیاد نجاتت بده
شیون:تروخدا با اون کاری نداشته باش
هیون جون:انقدر دوسش داریدبزا ببینیم اون چقدر تورو دوست داره
و به تهیونگ زنگ زد
.........
ازدواج اجباری با تهیونگ
درخواستی
تهیونگ:کاملا معلومه کاره جانگ هیون جونه اون دنشن خونی منه و حتی دوس دخترش و فرستاد تا منو فریب بده
جونگکوک:حالا میخوای چیکارکنی
جین:ولی اون دختر حالش بده و توی دستای یه همچون آدم بیرحمی گیر افتاده باید یه فکر اساسی کنیم
تهیونگ:سوریا بارداره و جانگ هیون جون براش همه کار میکنه میتونیم ازش به عنوان طعمه استفاده کنیم
نامجون:موافقم بعد میکشونیمش بیرون شهر و کارش و تموم میکنیم
جیمین:باید حواسمون باشه
شوگا:امیدوارم بلایی سرش نیومده باشه
جیهوپ:جانگ هیون جون خیلی بی رحمه
تهیونگ:امیدوارم
.........
ویو شیون
چشامو باز کردن به یه صندلی بسته شدم و همه جا تاریک بود میترسیدم نمیتونستم چیکار کنم حالم خوب نبود و کل بدنم درد داشت و از سرم خون میومد همین باعث شده بود نتونم جلومو خوب ببینم که یه نفر به همراه چندتا مرد قوی وارد شدن
هیون جون:به به بیدار شدی
شیون:تو کی هستی
هیون جون:مهم نیست من کیم مهم اینه الان جون بچه و عشق من درخطره فقط بخاطر تو
شیون:که اینطور پس بهتر
که هیون جون از عصبانیت سیلی محکمی به شیون زد
شیون:بزن اصن هرچقدر میخوای بزن اصن منو بکش من هیج امیدی ندارم برای زندگی پس چرا زنده بمونم
هیون جون:به همین راحتیام نیست شوهرت باید بیاد نجاتت بده
شیون:تروخدا با اون کاری نداشته باش
هیون جون:انقدر دوسش داریدبزا ببینیم اون چقدر تورو دوست داره
و به تهیونگ زنگ زد
.........
۹۲۶
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.