لجبازجذابP
لجباز_جذابP76
صبح شده بوود و منم خیلی خسته بودم و دلم میخواست بیشتر بخوابمم..
صدای زنگ گوشیامون دیوونمون کرده بوود..
_تهیونگه..
+خاموش کن..
_پیام داده..
+جواب نده
_خوابت میاد؟
+خیلییی
_منم..
+خب پس بخواب..
_باش..
که ایندفعه در زدن..
_انگار قرار نیست بخوابیم..
+نکنه اتفاقی افتاده؟
_وااای..
کوک در رو باز کرد..
×نمیخواید بیدار شین؟
_اگه شما بزارین نه
+چیشده؟
×من میخوام برم جای دریا..
+دیشب بودیم که..
×دوباره..
_نمیخوام خلوتتون رو خراب کنم..
×نمیاین؟ باشه پس خداحافظ
آیو رفت و کوک اومد روی تخت..
+دیگه خوبم نمیبره..
_منم که کلا اجیر شدمم...
+بیشهوور نذاشت ادامه خوابمو ببینم..
_چی میدیدی؟
+خوابای... +18
_با کی؟
+بزار ببینم بقیشو البته اگه بیاد..
_خب با کی میدیدی؟
+میخوای همرو بفهمی هااا.. خخخ
_خب نگوو..
+نمیگم..
_میخای باهم بریم یه جایی؟
+کجا؟
_جای دوستم.. همینجان..
+اره میام
_اوکی پس حاضرشو..
کوک لباساشو عوض کردو بعدش رفت بیرون و منم عوض کردم..
خیلی هوا گرم بوود لباس لختی پوشیده بودم..
_اینجوری؟
+گرمه
_عوض کن..
+گرمه خب..
_ات عوضش کن..
+نمیخام..
_نمیریم..
+ای بابااا..
_زوود باش
بر گشتم و لباسم رو عوض کردم و یکم پوشیده تر از قبلی برداشتم..
_اینم لختیه..
+میخای تاشب گیر بدی؟
_از قبلی بهتره..
+بریم؟
چند مین بعد..
+اووو اینجاست؟ ویلاعهه
_اره..
+برییمم
زنگ زدیم و رفتیم داخل بیرون حیاطش عالی بوود و داخلش خوشگل تر از بیرونش..
یونگ: جونگ کوکک. بیا بغلممم..
خیلی ادم باحالی بوود و بعد از اشنایی که بقیه دوستاش هم بودن مشغول حرف زدن بودن..
یونگ: جونگ کوک چرا نامزد نمیکنین؟
_فعلا نه
یونگ: نظرت درمورد جونگ کوک چیه؟
+نظرم متفاوته خیلی فرق داره..
یونگ: مثلا؟
+نمیتونم بگم.. هم اخلاق خوب داره هم بد..
یونگ: اون دوتا که مهمه رو بگوو..
+اخلاق خوبش اینه که حواسش بهم هست بدش هم هر کاری میگه باید انجام بدمم..
یونگ: جونگ کوککک... بزار راحت باشه
_خخ.. تو چیزی نمیدونی دخالت نکن لطفا..
یونگ: حالا دوتا تو بگو میدونی که من فضولم..
_خوبش اینه که بعداز کلی لجبازی اخر اونی که میخوام رو انجام میده..
بدش هم از اون چیزایی که خوشم نمیاد و دوست ندارم انجام بده دقیقا همونا رو انجام میده..
یونگ: شما دوتا اصلا عاشقانه هم هستین؟
+نه فقط تو عاشقانه ای..
یونگ: اوه..
بعد از کلی حرف زدن دوست دختر یونگ هم اومد.. اما با صحنه ای که دیدم کاملا شوکه شدمم.. اون ملیسا بود..
صبح شده بوود و منم خیلی خسته بودم و دلم میخواست بیشتر بخوابمم..
صدای زنگ گوشیامون دیوونمون کرده بوود..
_تهیونگه..
+خاموش کن..
_پیام داده..
+جواب نده
_خوابت میاد؟
+خیلییی
_منم..
+خب پس بخواب..
_باش..
که ایندفعه در زدن..
_انگار قرار نیست بخوابیم..
+نکنه اتفاقی افتاده؟
_وااای..
کوک در رو باز کرد..
×نمیخواید بیدار شین؟
_اگه شما بزارین نه
+چیشده؟
×من میخوام برم جای دریا..
+دیشب بودیم که..
×دوباره..
_نمیخوام خلوتتون رو خراب کنم..
×نمیاین؟ باشه پس خداحافظ
آیو رفت و کوک اومد روی تخت..
+دیگه خوبم نمیبره..
_منم که کلا اجیر شدمم...
+بیشهوور نذاشت ادامه خوابمو ببینم..
_چی میدیدی؟
+خوابای... +18
_با کی؟
+بزار ببینم بقیشو البته اگه بیاد..
_خب با کی میدیدی؟
+میخوای همرو بفهمی هااا.. خخخ
_خب نگوو..
+نمیگم..
_میخای باهم بریم یه جایی؟
+کجا؟
_جای دوستم.. همینجان..
+اره میام
_اوکی پس حاضرشو..
کوک لباساشو عوض کردو بعدش رفت بیرون و منم عوض کردم..
خیلی هوا گرم بوود لباس لختی پوشیده بودم..
_اینجوری؟
+گرمه
_عوض کن..
+گرمه خب..
_ات عوضش کن..
+نمیخام..
_نمیریم..
+ای بابااا..
_زوود باش
بر گشتم و لباسم رو عوض کردم و یکم پوشیده تر از قبلی برداشتم..
_اینم لختیه..
+میخای تاشب گیر بدی؟
_از قبلی بهتره..
+بریم؟
چند مین بعد..
+اووو اینجاست؟ ویلاعهه
_اره..
+برییمم
زنگ زدیم و رفتیم داخل بیرون حیاطش عالی بوود و داخلش خوشگل تر از بیرونش..
یونگ: جونگ کوکک. بیا بغلممم..
خیلی ادم باحالی بوود و بعد از اشنایی که بقیه دوستاش هم بودن مشغول حرف زدن بودن..
یونگ: جونگ کوک چرا نامزد نمیکنین؟
_فعلا نه
یونگ: نظرت درمورد جونگ کوک چیه؟
+نظرم متفاوته خیلی فرق داره..
یونگ: مثلا؟
+نمیتونم بگم.. هم اخلاق خوب داره هم بد..
یونگ: اون دوتا که مهمه رو بگوو..
+اخلاق خوبش اینه که حواسش بهم هست بدش هم هر کاری میگه باید انجام بدمم..
یونگ: جونگ کوککک... بزار راحت باشه
_خخ.. تو چیزی نمیدونی دخالت نکن لطفا..
یونگ: حالا دوتا تو بگو میدونی که من فضولم..
_خوبش اینه که بعداز کلی لجبازی اخر اونی که میخوام رو انجام میده..
بدش هم از اون چیزایی که خوشم نمیاد و دوست ندارم انجام بده دقیقا همونا رو انجام میده..
یونگ: شما دوتا اصلا عاشقانه هم هستین؟
+نه فقط تو عاشقانه ای..
یونگ: اوه..
بعد از کلی حرف زدن دوست دختر یونگ هم اومد.. اما با صحنه ای که دیدم کاملا شوکه شدمم.. اون ملیسا بود..
- ۱۱.۹k
- ۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط