اسم رمان: عاشق برادر دوستم شدم
اسم رمان: عاشق برادر دوستم شدم
پارت:🥳5🥳
تهیونگ: بیا بشین
«بعد از بستن میا به صندلی»
تهیونگ:خب میا اگه دیدی چشماش داره باز میشه بلند داد بزن هه سه
میا:ته اسمش هه سو
تهیونگ: خیل خب بابا هه سو دیگه
میا: اره
تهیونگ: دیگه من باید برم میدونی که دیگه اگه بیدار شد باید چی کار کنی
میا: اره میدونم حالا برو
تهیونگ:بای
وا حتی اجازه نداد حرف بزنم خدا حالا باید منتظر بمونم که چی خانوم بیدار بشه
«2ساعت بعد»
وای داره چشماش رو باز میکنه باید الان بگم اره الان میگم
میا: هه سوووو «جیغ»
میا: هه سوووو کمکم کنید کسی اینجا نیست «بلند»
🥺هه سو ویو🥺
فقط صدای میا که داشت داد میزد رو میشنیدم کمی که چشمام رو باز کردم دیدم میا به صندلی بسته شده سعی کردم بلند بشم ولی سرم خیلی درد میکرد تا خواستم بلند بشم از طرف دستام دوباره به همون جایی که بودم کشیده شدم تازه فهمیدم دستم بسته شده به تخت
هه سو: میا کمکم کن
میا: هه سو وای خدا بیدار شدی
میا:کمک کسی اینجا نیست کمککککک «,جیغ»
تهیونگ: خفه کل سالن رو گذاشتید رو سرتون
هه سو: چی از جونمون میخوای
میا: مگه من چی کارت کردم برادرم فقط ازت یه مقدار پول گرفته بود
تهیونگ: بعد میدونی اون پولی که برادرت از من گرفته بود چقدره
میا: ن....نه نمید...دونم
تهیونگ: 158 میلیون دلار
میا: چ......چی😲
تهیونگ: بله درست شنیدی 158 میلیون دلار
میا: داری دروغ میگی مگه نه
تهیونگ:من علاقه ای دروغ گفتن به تو ندارم کوچولو
هه سو: چی کار به من داری
تهیونگ:هه بابای تو 200میلیون دلار از من پول گرفته فهمیدی من کیم
تازه یاد حرفی که گفته بود افتادم
«فلش بک»
تهیونگ:اگه تا دو روز دیگه پول رو ندی منم دخترت رو با خودم میبرم
هه سو:اها بد منم خیلی راحت باهات میام
تهیونگ: اره خیلی راحت
«پایان فلش بک»
پس این همون پسری که باهاش دعوام شد
تهیونگ:حالا شما خدمتکار من هستید
هه سو/میا:چی
تهیونگ:خدمتکار های من
هه سو: نه من نمی خوام
تهیونگ:دو راه بیشتر نداری یک اینکه خدمتکار من بشی دو اینکه دختر بودنت رو بدی به من و هرشب باهم خوش بگذرونیم خب نظرت
داشتم به این فکر میکردم که یه ادم چقدر میتونه بد وبیرحم باشه میا با داد گفت
میا:خیلی بدی حروم زاده«داد»
#I_fell_in_love_with_my_friends_brother
#he_so
پارت:🥳5🥳
تهیونگ: بیا بشین
«بعد از بستن میا به صندلی»
تهیونگ:خب میا اگه دیدی چشماش داره باز میشه بلند داد بزن هه سه
میا:ته اسمش هه سو
تهیونگ: خیل خب بابا هه سو دیگه
میا: اره
تهیونگ: دیگه من باید برم میدونی که دیگه اگه بیدار شد باید چی کار کنی
میا: اره میدونم حالا برو
تهیونگ:بای
وا حتی اجازه نداد حرف بزنم خدا حالا باید منتظر بمونم که چی خانوم بیدار بشه
«2ساعت بعد»
وای داره چشماش رو باز میکنه باید الان بگم اره الان میگم
میا: هه سوووو «جیغ»
میا: هه سوووو کمکم کنید کسی اینجا نیست «بلند»
🥺هه سو ویو🥺
فقط صدای میا که داشت داد میزد رو میشنیدم کمی که چشمام رو باز کردم دیدم میا به صندلی بسته شده سعی کردم بلند بشم ولی سرم خیلی درد میکرد تا خواستم بلند بشم از طرف دستام دوباره به همون جایی که بودم کشیده شدم تازه فهمیدم دستم بسته شده به تخت
هه سو: میا کمکم کن
میا: هه سو وای خدا بیدار شدی
میا:کمک کسی اینجا نیست کمککککک «,جیغ»
تهیونگ: خفه کل سالن رو گذاشتید رو سرتون
هه سو: چی از جونمون میخوای
میا: مگه من چی کارت کردم برادرم فقط ازت یه مقدار پول گرفته بود
تهیونگ: بعد میدونی اون پولی که برادرت از من گرفته بود چقدره
میا: ن....نه نمید...دونم
تهیونگ: 158 میلیون دلار
میا: چ......چی😲
تهیونگ: بله درست شنیدی 158 میلیون دلار
میا: داری دروغ میگی مگه نه
تهیونگ:من علاقه ای دروغ گفتن به تو ندارم کوچولو
هه سو: چی کار به من داری
تهیونگ:هه بابای تو 200میلیون دلار از من پول گرفته فهمیدی من کیم
تازه یاد حرفی که گفته بود افتادم
«فلش بک»
تهیونگ:اگه تا دو روز دیگه پول رو ندی منم دخترت رو با خودم میبرم
هه سو:اها بد منم خیلی راحت باهات میام
تهیونگ: اره خیلی راحت
«پایان فلش بک»
پس این همون پسری که باهاش دعوام شد
تهیونگ:حالا شما خدمتکار من هستید
هه سو/میا:چی
تهیونگ:خدمتکار های من
هه سو: نه من نمی خوام
تهیونگ:دو راه بیشتر نداری یک اینکه خدمتکار من بشی دو اینکه دختر بودنت رو بدی به من و هرشب باهم خوش بگذرونیم خب نظرت
داشتم به این فکر میکردم که یه ادم چقدر میتونه بد وبیرحم باشه میا با داد گفت
میا:خیلی بدی حروم زاده«داد»
#I_fell_in_love_with_my_friends_brother
#he_so
۸.۸k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.