نام رمان: عاشق برادر دوستم شدم
نام رمان: عاشق برادر دوستم شدم
پارت:💷4💷
گوشیم زنگ زد (^اجوما^) جواب دادم
اجوما:سلام پسرم
تهیونگ: سلام اجوما کاری داشتی
اجوما:اره پسرم چیزه یه مهمون ویژه داری
تهیونگ: کیه؟
اجوما: ب..برادرت..تون
تهیونگ:برادرم
اجوما:ب..بله
تهیونگ: یه اتاق اماده کن با تم یاسی و سفید
اجوما:باشه
تهیونگ:خدافظ
اجوما:خدافظ
اخه الان باید بیاد نه حالا با این دختر چی کار کنم اها میا باید سریع زنگ بزنم میا اره
میا:الو بله
تهیونگ:الو میا یه کار برات دارم
میا:هرچی باشه هستم
تهیونگ:......
میا:ببین ته
تهیونگ:هستی یا نه
میا:هستم
تهیونگ: پس طبق نقشه پیش میریم
میا:باشه
تهیونگ:خوبه بای
میا:بای
رفتم یه فروشگاه مخصوص مافیا ها بود بهتر بگم من صاحب اون فروشگاه بودم
اول از همه یه لباس مشکی برای خودم خریدم و چندتا اسلحه بعد 2/3 تا جعبه تیر خریدم
و راه افتادم به سمت خونه
پرش زمانی به خونه
😁میا ویو😁
نمیدونم چرا قبول کردم ولی خوب برای منم سود داره بیخیال رفتم و یه لباس عروسکی پوشیدم
به اجبار من لباس های مشکی رو ترجیح میدم ولی تهیونگ میگه نه باید عروسکی بپوشید چون باید کلی کار براش کنم حالا بعد یه بوت سفید پوشیدم و تو کیفم گوشی و یه ایرپاد گذاشتم
بعد از خوردن نودل رفتم و سوار ماشینم شدم اهنگ BlBl رو پلی کردم ماشین رو روشن کردم و با سرعت باد حرکت کردم تا رسیدم خونه ته ته رفت سمت در پشتی بله اقا اونجا بود
تهیونگ:از اینور بیا
میا: باشه
رفتیم به یه اتاق یاسی و سفید خیلی باحال بود
میا:ته هه سو رو بزار رو تخت و دست های رو ببند
تهیونگ:باشه
بعد از بستن دست های هه سو ته گفت
تهیونگ:میا
میا: چیه ته
تهیونگ:بیا ترو باید به صندلی ببندم
میا:و
تهیونگ:میا
میا:,باشه
#I_fell_in_love_with_my_friends_brother
#he_so
پارت:💷4💷
گوشیم زنگ زد (^اجوما^) جواب دادم
اجوما:سلام پسرم
تهیونگ: سلام اجوما کاری داشتی
اجوما:اره پسرم چیزه یه مهمون ویژه داری
تهیونگ: کیه؟
اجوما: ب..برادرت..تون
تهیونگ:برادرم
اجوما:ب..بله
تهیونگ: یه اتاق اماده کن با تم یاسی و سفید
اجوما:باشه
تهیونگ:خدافظ
اجوما:خدافظ
اخه الان باید بیاد نه حالا با این دختر چی کار کنم اها میا باید سریع زنگ بزنم میا اره
میا:الو بله
تهیونگ:الو میا یه کار برات دارم
میا:هرچی باشه هستم
تهیونگ:......
میا:ببین ته
تهیونگ:هستی یا نه
میا:هستم
تهیونگ: پس طبق نقشه پیش میریم
میا:باشه
تهیونگ:خوبه بای
میا:بای
رفتم یه فروشگاه مخصوص مافیا ها بود بهتر بگم من صاحب اون فروشگاه بودم
اول از همه یه لباس مشکی برای خودم خریدم و چندتا اسلحه بعد 2/3 تا جعبه تیر خریدم
و راه افتادم به سمت خونه
پرش زمانی به خونه
😁میا ویو😁
نمیدونم چرا قبول کردم ولی خوب برای منم سود داره بیخیال رفتم و یه لباس عروسکی پوشیدم
به اجبار من لباس های مشکی رو ترجیح میدم ولی تهیونگ میگه نه باید عروسکی بپوشید چون باید کلی کار براش کنم حالا بعد یه بوت سفید پوشیدم و تو کیفم گوشی و یه ایرپاد گذاشتم
بعد از خوردن نودل رفتم و سوار ماشینم شدم اهنگ BlBl رو پلی کردم ماشین رو روشن کردم و با سرعت باد حرکت کردم تا رسیدم خونه ته ته رفت سمت در پشتی بله اقا اونجا بود
تهیونگ:از اینور بیا
میا: باشه
رفتیم به یه اتاق یاسی و سفید خیلی باحال بود
میا:ته هه سو رو بزار رو تخت و دست های رو ببند
تهیونگ:باشه
بعد از بستن دست های هه سو ته گفت
تهیونگ:میا
میا: چیه ته
تهیونگ:بیا ترو باید به صندلی ببندم
میا:و
تهیونگ:میا
میا:,باشه
#I_fell_in_love_with_my_friends_brother
#he_so
۸.۷k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.