رمان ملک قلبم
رمان ملک قلبم
پارت ۲۸
ارسلان، انداختمش رو تخت
دیانا، اذیت نکن
ارسلان، کاری نمیکنم فقط میخوام کارای داداشتو تلافی کنم
دیانا، من گناه دارم
ارسلان، اون برای فردا یا پس فردا شب
دیانا، پس الان میخوای چیکار کنی
ارسلان، هیچی یکم میخوام لبای خوش مزه تو بخورم
دیانا، خوب
ارسلان، در ادامه میفهمی
دیانا، تا اومدم حرف بزنم لباشو گذاشت رو لبم
ارسلان، خواست حرف بزنه که لبمو گذاشتم رو لبش خوردم
دیانا، تا فهمید نفسم گرفته ولم کرد
پارت ۲۸
ارسلان، انداختمش رو تخت
دیانا، اذیت نکن
ارسلان، کاری نمیکنم فقط میخوام کارای داداشتو تلافی کنم
دیانا، من گناه دارم
ارسلان، اون برای فردا یا پس فردا شب
دیانا، پس الان میخوای چیکار کنی
ارسلان، هیچی یکم میخوام لبای خوش مزه تو بخورم
دیانا، خوب
ارسلان، در ادامه میفهمی
دیانا، تا اومدم حرف بزنم لباشو گذاشت رو لبم
ارسلان، خواست حرف بزنه که لبمو گذاشتم رو لبش خوردم
دیانا، تا فهمید نفسم گرفته ولم کرد
۵.۴k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.