ᎮᎪᎡᎢ 15 عشق دردناک
ᎮᎪᎡᎢ 15 عشقدردناک
صداش زدم جواب نداد و بهوش شد...
پاهاشو گذاشتم رو مبل و ی پتو انداختم روش و رفتم بالا.....
ویو تهیونگ
رفتم بالا دیدم ک هنوز خوابه نشستم پیشش و بهش زل زدم.....
آخه مگ ی نفر تا این حد میتونه زیبا باشه..!
موهاش!
لباش،گونه های قرمز شدش......
خیلی توی این حالت داف شده بود.....
هر لحظه اشتیاقم برای بوسیدنش بیشتر میشد دیگه تحمل کردن این فیس و اون لبا برام سخت بود اینکه نتونم......هعی من دارم وی میگم بهتره بگیرم بخوابم.....
روی تخت روب ات ب بغل دراز کشیدم ولی اون صاف خوابیده بود... دیدنش لذت بخش بود فاصلم انقد نزدیک بود ک موهاشو حس میکردم.....دستمو گذاشتم روی صورتم و توی افکارم غرق شدم که یدفعه ی چیزی رو روی بدنم حس کردم همزمان با اون حس دستمو بلند کردم دیدم ات رو ب من چرخید و بدنش و ب بدنم چسبونده فیسش اونقد نزدیکم بود ک توی 5 سانتی لبش بودم
صداش زدم جواب نداد و بهوش شد...
پاهاشو گذاشتم رو مبل و ی پتو انداختم روش و رفتم بالا.....
ویو تهیونگ
رفتم بالا دیدم ک هنوز خوابه نشستم پیشش و بهش زل زدم.....
آخه مگ ی نفر تا این حد میتونه زیبا باشه..!
موهاش!
لباش،گونه های قرمز شدش......
خیلی توی این حالت داف شده بود.....
هر لحظه اشتیاقم برای بوسیدنش بیشتر میشد دیگه تحمل کردن این فیس و اون لبا برام سخت بود اینکه نتونم......هعی من دارم وی میگم بهتره بگیرم بخوابم.....
روی تخت روب ات ب بغل دراز کشیدم ولی اون صاف خوابیده بود... دیدنش لذت بخش بود فاصلم انقد نزدیک بود ک موهاشو حس میکردم.....دستمو گذاشتم روی صورتم و توی افکارم غرق شدم که یدفعه ی چیزی رو روی بدنم حس کردم همزمان با اون حس دستمو بلند کردم دیدم ات رو ب من چرخید و بدنش و ب بدنم چسبونده فیسش اونقد نزدیکم بود ک توی 5 سانتی لبش بودم
۳.۸k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.