همون قبلی

☆همون قبلی ☆
part²
*ا.ت : نه چیزی نیست فقط خواستم بگم دریکو : چی میخواستی بگی ا.ت : اممممم دریکو من دوست دارم *دریکو تک خنده ای زد *دریکو دیوونه شدی ا.ت ا.ت : نه جدی گفتم از همون اولین بار که دیدمت ازت خوشم اومد ولی میخواستم پنهونش کنم ولی فهمیدم که نمی تونم *دریکو که برگاش ریخته بود که دختری که دوسش داره اومده و داره بهش اعتراف میکنه ولی چون غرور داشت گفت *دریکو: متاسفانه این حس دو طرفه نیست *همون لحظه دلم میخواست گریه کنم ولی
خواستم احساساتم رو کنترل کنم و ریکشنی ندم و ساده از کنارش رد بشم ولی نتونستم و گریه کنان به سمت برج نجوم رفتم *
《از دید ا.د》
وقتی دیدن ا
ت داره گریه کنان به سمت برج نجوم میره رفتم دنبالش تا برم و آرومش کنم
《از دید دریکو 》
دلم میخواست برم دنبالش و نزارم که حتی یه قطره اشک از چشمای نازش بیاد ولی خب غرورم نمی ءذاشت همچین گذاشت همچین کاری بکنم خوآستم خودم رو با حرف زدن با پسرا سرگرم کنم ولی نتونستم و کل تایم حواسم پیش ا.ت بود *
《از دید ا.ت》
*وقتی جواب دریکو رو شنیدم از زندگی سیر شدم و خواستم که خودم رو از بالای برج نجوم بندازم پایین وقت رسیدم بالای برج نجوم خودم رو پرت کردم پایین که یهو احساس کردم گه دارم به سمت بالا کشیده میشم
《از دید ا.د》
وقتی رسیدم به برج نجوم دیدم که یه چیزی افتاد پایین سریع رفتم سمتش دیدم که ا.ته سریع با ورد وین گاردیم لویوسا
(فکر کنم همین ورد اشیا رو به حرکت در میاود ) اوردمش بالا و اوردمش کنار خودم و《از دید ا.ت 》
*وقتی به سمت بالا کشیده شدم و دیدم که ا.د منو اورده بالا خیلی ناراحت بودم و چند تا مشت به دیوار زدم تا یکم اروم شم البته که ا.د نذاشت بیشتر از سه تا مشت بزنم و بعد بخاطر زخم چند تا مشت منو برد پیش خانم پامفری وقتی روی تخت نشسته بودم و خانم پامفری زخم هام رو بست دیدم که دریکو اومد پیشم و دوی صندلی کنار تختم نشست و وایستاد تا کار خانم پامفری تپوم بشه بعد از رفتن خانم پامفری *دریکو ا.ت پنو ببخش من اگه میدونستم همچین بلایی سر خودت میاری هرگز جواب رد نمی دادم ا.ت ا.ت : عشق اجباری به درد نمیخوره *دریکو یه لبخند کوچیک به حرفت زد *دریکو : اره درست میگی عشق اجباری به درد نمیخوره ولی بدون که من با خواست خودم اومدم ا.ت : ا.د بهت گفته بیای با من حرف بزنی آرومم کنی *دریکو بلند شد و سرت رو لای دستاش گرفت و گفت *دریکو: من بخاطر دل خودم اومدم باهات حرف بزنم ا.ت : پس چرا اون وقت که بهت گفتم دوست دارم اون جوری جوابمو دادی دریکو : نمی خواستم غرورم خورد بشه ولی وقتی دیدم اینقدر حالت بد شد دیگه هیچی برام پهپ نبود *اروم پیشنوتو بوسید و سرت رو گذاشت روی سینه ش



امیدوارم خوشتان اومده باشه ♡♡♡♡♡♡♡
دیدگاه ها (۶)

☆همون قبلی ☆(متیو)*متیو چون توی بازی کوئیدیچ آسیب دیده بود ت...

☆ بازم همون قبلی ☆( لورنزو ، ریگولوس )[ خب این دو تا چون خی...

تکپارتی درخواستی از دریکو 🐇🐇part¹) اسلاید دومی لباس ا.ت ☆وقت...

ریکشن درخواستی 🐇🐇☆وقتی میخوان بهمون گل بدن و یه هفته ای میشه...

تک پارتی از شوگا

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط