بلک رز part 40
یه سکوت کوتاه و بعدش صدای جیغ بلند شد ...
به دیوید که گلوله درست وسط پیشونیش برخورد کرده بود و روی زمین افتاده بود نگاه کردم
و بعد به کلت دست جیمین خیره موندم، زبونم بند اومده بود، باورم نمیشد ، جیمین به دیوید شلیک کرد .
یوجی و چان اسلحه هاشونو سمتمون نشونه گرفتن و صدای فریاد نینگ بالا رفت.
نینگ: چیکار کردی عوضییییییی
قلبم تند تند میزد...
شکه شده بودم نمیدونستم حتی یه واکنش بای نشون بدم .
اینکه چرا جیمین این کارو کرد داشت دیوونم میکرد ...
تهیونگ خونسرد روبه یوجی و چان کرد .
تهیونگ: بهتره کار احمقانه ای نکنید پسرا
چون دور تا دور این بار تحت نظر بلک رزه
بعد به اطراف بار اشاره کرد. سری چرخوندم تهیونگ راست میگفت
دور تا دور بار مرد های قد بلند که اسلحه تو دستشونه بود ایستاده بودن
انگار منتظر دستور تهیونگ بودن .
گرمی دستی رو روی مچ دستم احساس کردم
سرمو چرخوندم که با قیافه عصبی جیمین مواجه شدم،
دستمو محکم کشید و منو دنبال خودش کشوند .
رزی : ول کن ، دستم شکستتت
جیمین: زیاد حرف بزنی دست که چیزی نیست پاهاتم میشکونم
تاحالا همچنین رویی از جیمین ندیده بودم.
همیشه از نظرم یه پسر کیوت و مامانی بود ولی این بار واقعا قیافش ترسناک شده بود .
دروغ چرا مثل سگ ازش ترسیده بودم.
کشون کشون منو سمت در پشتی بار که به یه گوچه تنک و تاریک وصل میشود برد .
دستمو کشید و محکم و محکم پرتم کرد جوری که روی زمین افتادم ...
رزی : اییییییی خدا لعنتت کنه مرتیکه، شیطونه میگه چنان بزنم تو سرت که تا یه هفته ندونی اسمت چیه ...
پوزخند صدا داری زد و سمتم اومد
دستشو تو موهام برد و محکم کشید و با مو بلندم کرد ، جیغم رفت هوا
جیمین: تو میخوای منو بزنی ؟
بعد محکم منو به دیوار کوبید ، آخی زیر لب گفتم ،
جیمین: خب بزن
بهش خیره شدم و هیچی نگفتم ،چیزی نداشتم بگم .
داد بلندتری زد
جیمین: دِ یالا بزن میگممم
همینطوری عین بز بهش نگاه میکردم ، به شدت ازش ترسیده بودم.
مخصوصا بعد دیدن اینکه جلوی چشمام یه نفر رو کشت .
انگار که اصلا نمیشناختمش ... این اون پسری نبود که همیشه سر به سرش میزاشتم اون مهربون و آروم بود ولی این ...
نمیتونستم حتی درست به چشماش نگاه کنم ...
همینطور که با چشمای وحشیش بهم نگاه میکرد مشتشو بالا برد فکر کنم میخواد منو بزنه ولی مشتشو محکم به دیوار درست کنار صورت من کوبید .
جیمین: زبون درازت کجا رفته پس
دیگه کلافه شدم ، دوباره خوی وحشیگریم برگشت ...
رزی : چرا رم کردی وحشیییی ، چی کارم داری یه بار موهامو میکشی یه بار پرتم میکنی زمین یه بار میخوای دستمو بشکنی ، مشکلت چیه میخوای انتقام دوره نوجوانتو ازم بگیری عوضییی ؟
پوزخندی زد و صورتشو نزدیکم کرد .
ادامه پارت بعد ... 😅😅😅
به دیوید که گلوله درست وسط پیشونیش برخورد کرده بود و روی زمین افتاده بود نگاه کردم
و بعد به کلت دست جیمین خیره موندم، زبونم بند اومده بود، باورم نمیشد ، جیمین به دیوید شلیک کرد .
یوجی و چان اسلحه هاشونو سمتمون نشونه گرفتن و صدای فریاد نینگ بالا رفت.
نینگ: چیکار کردی عوضییییییی
قلبم تند تند میزد...
شکه شده بودم نمیدونستم حتی یه واکنش بای نشون بدم .
اینکه چرا جیمین این کارو کرد داشت دیوونم میکرد ...
تهیونگ خونسرد روبه یوجی و چان کرد .
تهیونگ: بهتره کار احمقانه ای نکنید پسرا
چون دور تا دور این بار تحت نظر بلک رزه
بعد به اطراف بار اشاره کرد. سری چرخوندم تهیونگ راست میگفت
دور تا دور بار مرد های قد بلند که اسلحه تو دستشونه بود ایستاده بودن
انگار منتظر دستور تهیونگ بودن .
گرمی دستی رو روی مچ دستم احساس کردم
سرمو چرخوندم که با قیافه عصبی جیمین مواجه شدم،
دستمو محکم کشید و منو دنبال خودش کشوند .
رزی : ول کن ، دستم شکستتت
جیمین: زیاد حرف بزنی دست که چیزی نیست پاهاتم میشکونم
تاحالا همچنین رویی از جیمین ندیده بودم.
همیشه از نظرم یه پسر کیوت و مامانی بود ولی این بار واقعا قیافش ترسناک شده بود .
دروغ چرا مثل سگ ازش ترسیده بودم.
کشون کشون منو سمت در پشتی بار که به یه گوچه تنک و تاریک وصل میشود برد .
دستمو کشید و محکم و محکم پرتم کرد جوری که روی زمین افتادم ...
رزی : اییییییی خدا لعنتت کنه مرتیکه، شیطونه میگه چنان بزنم تو سرت که تا یه هفته ندونی اسمت چیه ...
پوزخند صدا داری زد و سمتم اومد
دستشو تو موهام برد و محکم کشید و با مو بلندم کرد ، جیغم رفت هوا
جیمین: تو میخوای منو بزنی ؟
بعد محکم منو به دیوار کوبید ، آخی زیر لب گفتم ،
جیمین: خب بزن
بهش خیره شدم و هیچی نگفتم ،چیزی نداشتم بگم .
داد بلندتری زد
جیمین: دِ یالا بزن میگممم
همینطوری عین بز بهش نگاه میکردم ، به شدت ازش ترسیده بودم.
مخصوصا بعد دیدن اینکه جلوی چشمام یه نفر رو کشت .
انگار که اصلا نمیشناختمش ... این اون پسری نبود که همیشه سر به سرش میزاشتم اون مهربون و آروم بود ولی این ...
نمیتونستم حتی درست به چشماش نگاه کنم ...
همینطور که با چشمای وحشیش بهم نگاه میکرد مشتشو بالا برد فکر کنم میخواد منو بزنه ولی مشتشو محکم به دیوار درست کنار صورت من کوبید .
جیمین: زبون درازت کجا رفته پس
دیگه کلافه شدم ، دوباره خوی وحشیگریم برگشت ...
رزی : چرا رم کردی وحشیییی ، چی کارم داری یه بار موهامو میکشی یه بار پرتم میکنی زمین یه بار میخوای دستمو بشکنی ، مشکلت چیه میخوای انتقام دوره نوجوانتو ازم بگیری عوضییی ؟
پوزخندی زد و صورتشو نزدیکم کرد .
ادامه پارت بعد ... 😅😅😅
۸.۴k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.