سناریو

سناریو

وقتی رفتی حموم ولی یهو اعضا در رو باز میکنن*درخواستی*

نامجون:ات ببخشید حواسم نبود نمیدونستم حمامی
ات:ناجوننننننننننن

جین:ب.ببخشید هیچی ندیدم خدافز
ات:ایییی خدااااااا

هوسوک:به جان تو هیچی ندیدم
ات:آههه گادددد منو مهو کننننن

یونگی:ببخشید تازه از خواب پاشدم
ات:خوب انقدر نخوابببب برای اینکه حواست باشههههههه

جیمین:ات چه بدنی داری
ات:میامم دهنت رو....
جیمین:بی تر ادب ببند

تهیونگ:جووون ات چه بدنی داری نظرت چیه*همینطوری نگات میکرد*
ات:تهیونگ نزدیک من نیا
تهیونگ:دیگه دیره......

جونگکوک:ببخشید بهت شیر موز میدوم فقط منو نزن
ات:برو گمشو بیرون بی‌تربیت

لایک و کامنت یادتون نره باباییی
دیدگاه ها (۷)

Part 27 ویو ات بیدار شدم دیدم ساعت ۱ ظهره یونگی رو بیدار ک...

Part 28ویو ات*میدونم خیلی ویو ات میزارم چون نمیدونم از زبان ...

Part 26 ویو نویسنده جونگ سوک با آرنیکا اومدن *بچه ها جونگ ...

Part 25ویو نویسندهات و یونگی همو بوسیدن و از هم جدا شدن ۱ سا...

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط